همنوایی

همنوایی

وبلاگ شخصی رضا بلبل پور
همنوایی

همنوایی

وبلاگ شخصی رضا بلبل پور

بررسی انتخابات یازدهم

اکنون، فقط یکسال از انتخابات ریاست جمهوری گذشته است و سه سال دیگر مانده تا انتخاب یازدهم. شاید اکنون زود باشد که درباره ی انتخاب یازده سخن بگوییم. اما از آنجا که وظیفه ما اکنون آگاهی دادن و هوشیار کردن است، بنابراین از هم اکنون باید برخی از مسایل را عنوان کنیم.

برای اینکه بتوانیم به راحتی به این موضوع پی ببریم، باید نگاهی به کاندیداهای احتمالی دوره بعد ریاست جمهوری بیاندازیم.

1- از هم اکنون نمی توانیم برای اصلاح طلبان، کاندیدایی معتبر اعلام کنیم. زیرا اولاً هنوز متأسفانه برخی از سران اصلاح طلب، مشغول فتنه انگیزی هستند و اصلا توجهی به انتخابات در راه ندارند، ثانیاً شخص برجسته ای هم در میان آنان نیست که بتوانند وی را شاخص جلوه داده تا او به عنوان رئیس جمهور بعدی معرفی گردد. شاید همین نکته دوم باعث شده که برخی از سران اصلاح طلب هنوز به فکر فتنه انگیزی باشند. البته، گمانه زنی هایی در مورد حضور سید حسن خمینی برای شرکت در انتخابات بعدی صورت گرفته که با توجه به این موضوع که وی علاقمندی خاصی به سیاست در ملا عام نشان نداده، می توان به راحتی اعلام کرد که وی کاندیدای مورد نظر اصلاح طلبان نخواهد بود.

میرحسین موسوی هم که خود را با انتخابات دهم، به بی راهه کشاند. شخصیت و غرور و وجهه سیاسی خود را زیر پا لگد مال کرد تا چه چیزی را به دست بیاورد، الله اعلم؟!

2- علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی که نماینده مردم قم است، از کاندیداهای احتمالی جناح اصولگرایان است. وی که داماد آیت الله شهید مطهری است، در دوره نهم انتخابات ریاست جمهوری هم کاندید گشته بود، اما توفیق چندانی به دست نیاورد. هر چند حضور وی بر مسند ریاست سازمان صدا و سیما، با موفقیتهایی همراه بود، اما این حضور نتوانست وی را در انتخاب نهم یاریگر باشد! شاید حضور کم وی در مجامع عمومی، دلیل اصلی این عدم توفیق بود. اکنون لاریجانی، با حضور در مجلس، به دنبال موفقیتهای جدید است. اما روند ریاست وی، باعث شده که اصولگرایان تمایل چندانی به وی نشان ندهند! ماجرای درگیری های بی مورد با دولت، ماجرای دانشگاه آزاد و چندین مورد دیگر، همه با هم نشان از آن می دهد که چهره قابل اعتمادی برای اصولگریان نباشد. اما شاید در آخرین لحظات ورق برای وی برگردد.

3- چهره شاخص دیگر، رحیم مشائی است. رحیم مشائی هم با حضور در پست ریاست دفتر رئیس جمهور، از چهره های اصولگرا به شمار می رود. تحرکات دوچندان وی در دفتر ریاست جمهوری بالاخص دیدارهایی که با هنرمندان برقرار کرده است، خود نشان از اثبات شایعات حضور وی در انتخابات دوره ی بعدی می دهد. شایعات حضور وی در انتخابات بعدی، همه را به یاد مدویدف-پوتین می اندازد، اما آنچه مسلم است، عدم توفیق رحیم مشائی در انتخابات بعدی است. حضور اسفندیار رحیم مشائی در کنار دولت دهم و نسبت خانوادگی وی با دکتر احمدی نژاد، کفایت می کند که وی جزء دشمنان درجه 1 اصلاح طلبان باشد!!! اما رحیم مشائی چهره مورد قبول در میان اصولگرایان هم نیست!! بیان جملات عجیب و بعضا کمدی، او را از چشم اصولگرایان هم انداخته است. جملات عجیبی چون «ما با ملت اسرائیل هم دوستیم»!!!! و یا اینکه «حضرت نوح هم نتوانسته بود، همچون دکتر احمدی نژاد جهان را مدیریت کند»!!!! خود به خود، باعث تعجب، خشم و دوری اصولگرایان از وی شد. بنابراین نباید به توفیق رحیم مشائی امید چندانی داشت.

4- محمد باقر قالیباف دیگر چهره ی اصولگرای احتمالی در انتخاب یازدهم است. قالیباف که هم اکنون شهردار تهران است، همچون لاریجانی در انتخابات نهم شرکت نموده بود. اما وی هم توفیق چندانی نیاورد. شهردار تهران که قبلاً در پست حساس ریاست نیروی انتظامی قرار داشت، خدمات زیادی را به نیروی انتظامی کرد و حقوق شهروندی را نیز به خوبی برای مردم عامه تعریف نموده بود. اما چرا وی توفیقی در این انتخابات به دست نیاورد، خود جای سؤال است که باید عوامل دیگری را مورد بررسی قرار داد. اما اکنون وی اکنون تحرکات جدی ای را شروع کرده و در این راه نیز روزنامه ارگان شهرداری نیز تمام تلاش خویش را برای معرفی هر چه بهتر وی به بهترین نحو انجام می دهد. شاید قالیباف امیدوار است که همچون احمدی نژاد دوره نهم، اینبار خود را از شهرداری به ریاست جمهوری معرفی کند. موفقیت وی در میان تمام کاندیداهای احتمالی نامبرده شده، بیشتر است؛ چرا که قالیباف و اصلاح طلبان دشمنی چندانی با هم ندارند و وی از چهره های محبوب اصولگرایان نیز به شمار می رود. بالاخص اینکه با تمام تبلیغاتی که در امور مختلف برای وی به را می افتد، خدمات قابل ذکری را در شهرداری تهران انجام داده است.

5- در این میان سخن از حضور چهره های مطرحی همچون علی اکبر ولایتی، موسوی لاری و .. است. اما برای اطمینان باید نشست و دید که آیا این افراد برای انتخابات بعدی، آماده می شوند یا نه؟

تفاوت تورم و گرانی!!

یادش بخیر! شیخ اصلاخات در مناظره انتخابات خرداد 88، چه سوتی عجیبی داد!!! کاندیدای ریاست جمهوری، هنوز تفاوت تورم و گرانی را نمی دانست! می گفت که «ننه جونش هم می داند گرانی چیست؟» و بعد در مورد تورم سخن گفت!

موضوعی که در اینجا باید در مورد آن سخن بگوییم این است که تفاوتی است میان تورم و گرانی!

به زبان ساده، تورم، مقدار بالا رفتن قیمت اجناس در طول مدت یکسان - مثلاً یک سال- را می گویند. اما گرانی تقریبا در مورد قدرت خرید مردم است.

برای درک تفاوت آن، مثالی ساده می زنیم: ممکن است که مثلا در یکسال نرخ تورم 30% باشد، اما این نرخ تورم در قدرت خرید مردم احساس نشود! چون قدرت خرید مردم بالاست و بخاطر همین موضوع نرخ تورم به چشم نمی آید! اما دقیقا این موضوع می تواند برعکس هم باشد! مثلا نرخ تورم حتی تک رقمی و زیر 5% هم باشد؛ اما بخاطر قدرت پایین خرید، احساس کند شدن چرخه اقتصادی بازار را می توان درک کرد.

در برخی از مواقع شما قدرت خرید پایین را احساس می کنید، اما این موضوع اصلا به گرانی و تورم ربطی ندارد! بخصوص در بازارهایی، چون بازار ایران!!

بازار ایران بر پایه حقوق کارمند و کارگر می چرخد! برخلاف بازارهای صنعتی که برپایه تولید و صادرات می چرخد! وقتی حقوق یک کارگر یا کارمند، در حدی غیرقابل تصوری، پایین باشد، مسلم است که قدرت خرید هم پایین می آید و این یعنی اینکه به طور ناخودآگاه، بازار دچار رکود اقتصادی می شود. در نتیجه احساس گرانی باز هم پیش می آید!

در بازار ایران برخلاف بازارهای جهان، و بر خلاف تصور بسیاری، اجناس گران نیست! آنچه که بیشتر باعث می شود که احساس گرانی کنیم، همین پایین بودن حقوقهاست. بعنوان مثال، در کشورهای شرق آُسیا، حقوق کارمندان و کارگران، ماهیانه تا 15 تا 20 هزار دلار می تواند باشد! یعنی چیزی در حدود 15 تا 20 میلیون تومان! بنابراین با داشتن چنین حقوقی، می توان تصور کرد که چرا با توجه به بالا بودن هزینه ها در این کشورها، کمتر کسی احساس گرانی و تورم را درک می کند.

اکنون دولت جمهوری اسلامی، چند سالیست که در تلاش است که حقوق کارمندان را افزایش دهد، حذف یارانه های انرژی هم در همین راستاست! امیدواریم که دولت بتواند در این امر خطیر که می تواند در 10 سال آینده، اقتصاد کشورمان را متحول کند، سربلند و سرفراز باشد!

حجاب و گفته های ریاست محترم جمهوری

رئیس جمهور در شبانگاه یکشنبه 23 خرداد، در گوشه ای از سخنانش به گشت ارشاد و تذکر به بدحجابی، اعترض کرد.

احمدی نژاد گفت: اینها را توهین می دانیم که زن و مردی در خیابان راه بروند و کسی بیاید بگوید نسبت شما چیست .
هیچ کس حق ندارد در این مورد سوال کند، این به معنای آن نیست که ما نابسامانی های اجتماعی را نمی بینیم و یا نباید اصلاح کنیم بلکه می گویم این روش، روش درستی نیست.اینها مال دولت نیست و آنها را قبول نداریم و تا آنجایی که بتوانیم برخورد و کنترل می کنیم .
برخی ها هستند که تا اسم زن می آید ناراحت می شوند ؛ آنها باید خود را درست کنند . وقتی نابسامانی های اخلاقی پیش می اید همه مقصر هستند و مردها نیز بیشتر مقصرند .
این اندیشه غلط است که در ذهن یک عده است و باید بیرون کنند و خود را اصلاح کنند . نه اینکه هر خانمی ، هرکاری کرد مورد تایید است اما نباید پنداشت که زن مبنا و مرکز مشکلات است .باورمان این است که هرکجا زن به طور انبوه وارد شد اجتماع انها بسیار سالم تر ، صحیح تر و اخلاقی تر است .
عده ای در هر دوره ای هر چند ماه می خواهند جنجالی در کشور به پا و برخورد کنند و به صراحت می گویم ما مطلقا و از بنیاد ، این را قبول نداریم .
این بدان معنا نیست که ما از عده ای که به طور سازمان یافته بخواهند مشکلات اخلاقی را در جامعه گسترش دهند چشم پوشی کنیم بلکه باید با کار اطلاعاتی و شناسایی و قانونی انها را بازخواست و مجازات کنیم .
برخی ها می گویند باید امر به معروف کنیم و این حرف درستی است اما قبل از امر به معروف باید پدیده ای در جامعه تبدیل به معروف شود و وقتی معروف شد و عموم جامعه گفتند این کار خوبی است با روش درست به او می گوییم این موضوع را رعایت کند . اما اگر کسی اصرار دارد سازمان یافته و با وصل به بیگانه ذهن جوانی را تخریب کند ،کارش جداست .هیچ کس نباید بدون حکم قاضی ،کسی را مجازات کند مگر جاهایی که بر طبق قانون باشد مثلا در جرایم راهنمایی و رانندگی و نپرداختن قبض برق .
اما اینکه برای مسائل اجتماعی ماموری خودش تشخیص دهد و خودش مجازات کند صحیح نیست و امیدواریم نیاز به تذکر جدی من نداشته باشد .

روز بعد در بسیاری از رسانه های اصولگرا، به دکتر محبوب حمله ور شدند که «چگونه از یک شخصیت اصولگرا و مدعی پیروی خط امام(ره) اینگونه سخنان بر می آید؟»

آنچه بنده به آن توجه کرده ام، عمق سخنان دکتر است! عمقی که یادآور فاجعه ای بس بزرگ را نشان می دهد!

اول در خصوص آنکه آیا این سخن دکتر احمدی نژاد، ضد ارزشهای امام راحل است یا نه، باید به این موضوع توجه کنیم که در سال های آغازین انقلاب، امام راحل نیز با حجاب اجباری مخالف بودند. می توانید به سخنرانی ها و مقالات آن حضرت مابین سالهای 57 تا 60 مراجعه فرمایید.

اما نکته ای که در اینجا حائز اهمیت است، آن است که از لابلای سخنان رئیس جمهور میتوان برداشت که اولاً حریم خصوصی شهروندان باید حفظ شود. ثانیاً جامعه، خانواده و مذهبیون و ... برای حفظ حجاب و از آن بالاتر، برای حفظ دینداری در بین قشر جوان چه کرده اند که امروز می خواهیم به این افراد غافل حمله نماییم؟! اگر توجه کرده باشید، بخصوص نسل اول انقلاب که تقریبا با حقیر هم سن هستند، به یاد می آورند که جوانان امروز و دانش آموزان دیروز، از کلاس های دینی و غیر دینی خود، چیزی جز اینکه «نماز بخوانید»، «روزه بگیرید» و جملاتی اینچنینی که «فقط انجام بدهید» نشنیده اند. آنانکه دین خود را حفظ کردند، فقط کسانی بودند که خود به دنبال چراییها رفته اند؛ که متأسفانه این افراد به دلایل مختلف درصد زیادی از جامعه را تشکیل نمی دهند. چرا که باز هم در همان مراکز آموزشی، فقط حفظ کردنها را می آموختند، نه اندیشیدن را!! به همین خاطر امروزه حجاب موضوعی شده است که بر سر اساس آن اختلاف پیش آمده و هنوز هم متأسفانه دستگاه های ذیربط به دنبال رفع اساسی نیستند. بلکه به دنبال مسکن آرام بخشی می چرخند که شاید حتی چند هفته هم پاسخگو نباشد؛ بلکه شاید باعث شود که اوضاع را وخیم تر نماید.

اکنون و با توجه به سخنان اندیشمندانه دکتر احمدی نژاد، به جای آنکه به دنبال آرامبخش موضعی باشیم، بهتر است که به اساس جامعه فکر کنیم و بنا و پی را دوباره بسازیم. نه برای یکبار، که برای همیشه!

آرش سیگارچی و دروغهایش

آنانی که دسترسی به ماهواره دارند، به خوبی «آرش سیگارچی» مجری شبکه صدای آمریکا(VOA) را می شناسند.

اما امروز درباره وی در شبکه نامبرده نمی خواهیم سخن بگوییم. بلکه در مورد مطلبی که او در وبلاگ شخصی خود نوشته باید نکاتی را ذکر کنم.

سیگارچی دروبلاگ شخصی اش، از فیلم «تقاطع»، به سختی انتقاد کرده و آن را بسیار ناشیانه دانسته و در عین حال متذکر شده است که دستگاه های داخلی برای رفع اتهام از «عباس کارگر جاوید» آن را ساخته اند.

اما براستی آیا اینچنین بود؟

با مشاهده فیلم مستند «تقاطع» و کاری تازه از صدا و سیما جمهوری اسلامی، انگشت اشاره به سمت ضدانقلابیون گرفته شد و همین موضوع باعث گردید که ضدانقلابیون در تلاش و تکاپو باشند تا به هرگونه شده، دوباره انگشت اشاره را به سمت نظام جمهوری اسلامی بازگردانند. همین مسئله باعث شد که آرش سیگارچی هم در این میان برای آنکه هم خود را بیطرف نشان دهد و هم اینکه این انگشت اشاره را به سمت نظام بازگرداند، با مقاله ای توهین آمیز که شعور خواننده را به سخره گرفته بود، سعی داشت که مسئله اصلی این فیلم مستند را که پرداختن به موضوع قتل «ندا آقا سلطان» بود، به سمت و سوی یک شخصیت بنام «عباس کارگر جاوید» بازگرداند تا توجه بیننده به موضوع اصلی جلب نشود. موضوعی که راز حضور یک زن هم در این میان بود. هر چند میان فیلم «تقاطع» و کلیپ پخش شده از سوی وبلاگ «کلیپ مبارز» تفاوت های فاحشی بود، اما ابعاد این دو فیلم نشاندهنده ی آن است که نیازی به حضور مأموران اطلاعاتی در آن صحنه نبود. چرا که درگیری در جایی دیگر بود و باید مأموران امنیتی در محل مأموریت خود حاضر می شدند. از سویی دیگر نام «ندا آقاسلطان» تا آن لحظه به گوش کسی نخورده بود و این موضوع که نیاز به کشتن وی احساس می شد نیز در این میان فرضیه ای غلط محسوب می شود.

اما آرش سیگارچی برای برخی ادعاهای خود و حمله مسلحانه، اقدام به ارایه عکس هایی کرده بود، که به جز دو عکس همگی، برای رد گم کردن بود.

عکس اول مربوط به حمله اغتشاشگران به پایگاه بسیج بود که نگهبان این پایگاه با اسلحه در حال حفاظت بود. به فرض آنکه نگهبان و پاسدار این پایگاه اقدام به شلیک هوایی (البته به گفته برخی از جریانات سبز) کرده باشد، خالی از منطق و قانون نیست! چرا که بر اساس قوانین نظامی کلیه کشورها، حمله به پایگاه نظامی، برخورد نظامی هم در بر خواهد داشت و این منوط به ایران نیست. حتی در کشورهای غربی که مدعی دمکراسی هستند، چنین منطقی حکم می کند.

اما آنچه که مرا به تعجب واداشت، استفاده ابزاری سیگارچی از یک عکس بود که تمام ادعاهای وی را مردود می کرد و اتفاقا در نتیجه گیری از قتل «آقاسلطان» و امثالهم به نظام جمهوری اسلامی در نزد افکار عمومی بیشتر می تواند کمک کند.

برخلاف نظر «آرش سیگارچی» آنچه در عکسی که مشاهده می کنید، مأموران امنیتی را نشان نمی دهد. شاید وی اصلاً به کسی که کلاه ایمنی به سر دارد و در مجاورت کسی که اسلحه به دست دارد، توجه نکرده و یا اینکه وی را جز مأموران انتظامی دانسته است؛ که در هر دو حالت این امر به ضرر گفته های وی است. زیرا در حالت اول، وی بدون توجه به حقیقت، اقدام به درج تهمت کرده و در حالت دوم هم مشخص است که مأموران انتظامی که کلاه ایمنی به سر داشتند، همگی با لباس نیروی انتظامی بوده اند و در ثانی، کلاه ایمنی مورد استفاده در نیروی انتظامی، به هیچ عنوان شباهتی به این کلاه ایمنی مخصوص موتورسواری ندارد!!!
اگر وی به عکس مندرج، بیشتر توجه می کرد، متوجه می شد که کسی که در کنار مرد اسلحه به دست است و کلاه ایمنی به سر دارد، با سنگ به سمت روبروی خود می دود! و این یعنی اینکه وی می خواسته به سمت مأموران سنگ پرتاب کند.
آیا به نظر شما، یک مأمور یا به اذعان برخی لباس شخصی، اسلحه را به طرف مأموران دیگر می گیرد؟! یا اینکه شاید جدیداً مأموران امنیتی، برای آرام کردن اغتشاشگران، از پرتاب سنگ استفاده می کنند؟!!!
ناگفته پیداست که آنچه «سیگارچی» به دنبال آن بوده را به دست نیاورده و ناخودآگاه انسان را به یاد آیه شریفه: «و مکروا و مکر الله و الله خیرالماکرین» می اندازد.
این عکس به خوبی نشان می دهد که اغتشاشگران نیز در آن ایام، اسلحه به دست بوده اند و نتیجه ای که می توان گرفت، آن است که هر کدام از کشته هایی که به واقع صورت گرفته، احتمال آن هست که به دست همین عوامل بوده باشد تا به گونه ای لکه ای بر پیشانی نظام بزنند.

سخنی تازه با آقای فرخ نژاد

جناب آقای فرخ نژاد!

مثل اینکه برخی از طرفداران شما و اصلاح طلبان اینترنتی، از اینکه شما را رسوا کردیم، زیاد راضی نیستند! برای آنکه تهمت به نویسنده زده نشود که به شما تهمت و افترا زده است، و برای آنکه برخی بدانند که اصولگرایان بدون مدرک حرفی را نمی زنند، فیلمی 13 ثانیه ای از توهین شما به شعور مردم، که انتخاب دکتر احمدی نژاد را اشتباه می دانستید، آماده کرده ایم. برخی از دوستان شما، برای آنکه زود به هدفشان برسند، ادعا کرده اند که نه فیلم دمکراسی در روز روشن را دیده ام و نه فیلم جشن دوم خرداد! اما بنده سخن از دیدن فیلم دمکراسی در روز روشن را نکردم و به تیزر تبلیغاتی آن اشاره کردم و اکنون، برای آنکه ادعای دوستداران شما را در مورد ندیدن فیلم جشن دوم خرداد سال 88 به سخره بگیرم، این فیلم را به شما و دوستانتان تقدیم می کنم.

سخنی با حمید فرخ نژاد

آقای فرخ نژاد!

شما مرا نمی شناسید! اما من همچون میلیونها ایرانی دیگر شما را خوب می شناسم! شما با سریال مشهور حلقه سبز آقای ابراهیم حاتمی کیا به شهرتی دو برابر رسیدید! و از آن زمان من به بازی های زیبایتان در فیلم های مختلف علاقه پیدا کردم. حتی زمانی که عمده مردم، فیلم «پوست موز» را به سخره گرفتند، من آن فیلم را به خاطر شما نگاه کردم و از آن بی دلیل و فقط به خاطر شما تمجید کردم!

اما نیمی از شهرتتان را به انتخابات 88 بدهکارید!!! جایی که به رئیس جمهور محبوب قشر ضعیف، توهین کردید و انتخاب وی را اشتباه می دانستید! شما به شعور ملت توهین کردید! اما تا چند هفته ی پیش واقعاً نمی دانستم که دکتر محبوب 24 میلیونی، شما را چگونه تحقیر کرده است! تا اینکه فیلم «دمکراسی در روز روشن» اکران شد! حتی تیزر تبلیغاتی هم از شما و به سخره گرفتن رئیس جمهور انتخاب شد، تا نشان داده شود که چگونه به یک مخالف بها می دهند و او را تحقیر می کنند که گفته هایش فاقد ارزش است! چرا که دلیل محکمی برای تحقیر شدنش ندارد!

اما به راستی، رئیس جمهوری که به فقرا می اندیشید و با آنان گفتگو می کرد و برای آنان کار می کرد، چگونه شما را تا قبل از اکران این فیلم تحقیر کرده بود؟!‌ من هم، همانند میلیونها نفری که به ایشان رأی دادیم،‌منتظرم که پاسخ قانع کننده شما را بشنوم! امیدوارم که آن روز فقط جوگیر وقایع اطراف نشده و این سخن را نگفته باشید!