همنوایی

همنوایی

وبلاگ شخصی رضا بلبل پور
همنوایی

همنوایی

وبلاگ شخصی رضا بلبل پور

جناب رئیس جمهور! پل خلیج فارس، لطفاً!!

اواخر سال گذشته بود که ریاست محترم جمهوری در سفر استانی خود به استان هرمزگان، خبر مسرت بخش ساخت پل خلیج فارس را دادند.

این پل طرحی بود که از قبل از انقلاب، زمزمه ساخت آن به گوش می رسید. سال 57 انقلاب اسلامی به پیروزی رسید و مدتی بعد، جنگ علیه ایران آغاز شد و دولت و ملت به دفاع پرداختند. زمزمه های ساخت پل دوباره بعد از جنگ در دولتهای پنجم و ششو هفتم و هشتم، به گوش رسید؛ اما متأسفانه لابی های اماراتی، رگ کار را در همان ابتدای برنامه زدند و اجازه ساخت و برنامه ریزی داده نشد! تا اینکه سال گذشته دکتر احمدی نژاد از آغاز ساخت این پروژه در ابتدای سال 89 و پایان کار در انتهای سال 89!!! خبر داد. اما هنوز خبری از آغاز ساخت این پروژه نشده است.


اما پل خلیج فارس چیست؟


این پل، متصل کننده شهر بندرعباس به قشم است که می تواند ترانزیت کالا و حمل و نقل را آسانتر کند و به نوعی تأثیر مستقیمی بر کاهش کالا و یا درآمد داخلی کشور خواهد گذاشت.


ارزش پل خلیج فارس چیست؟


دولت وهابی امارات عربی متحده، سالانه از نبود اسکله تخلیه بار بیش از 100 هزار تن در ایران، مبلغی در حدود 6 میلیارد دلار صاحب درآمد است.

این مبلغ به دو قسمت سه میلیارد دلاری تقسیم می شود.

الف- به دلیل آنکه نزدیکترین اسکله به ایران برای تحلیه بار بیش از 100هزار تن در امارات وجود دارد، کشتی هایی که کالا به ایران ترانزیت می کنند، ناچارند که در امارات پهلو گرفته و بار را تخلیه کنند و سپس توسط کشتی های کوچکتر به ایران انتقال دهند. این جابجایی گمرک و حرکت لنج ها و کشتی های کوچکتر، مبلغی در حدود 3 میلیارد دلار در طول سال به جیب اماراتی ها واریز می کند. (ناگفته نماند که اسکله تخلیه بار 100 هزار تنی در بندرعباس وجود دارد، اما بیش از این اماکان تخلیه بار نمی باشد).

ب- کشتی هایی که برای ایران کالاهای سفارشی را حمل می کنند، پس تخلیه نیاز به سوخت گیری مجدد دارند. سوخت گیری مجدد، به جای آنکه برای ایران درآمدزا باشد، برای اماراتی ها درآمدزا شده است. زیرا همانجا که این کشتی ها تخلیه بار را انجام داده اند، سوخت گیری کرده و باز می گردند. این مبلغ چیزی در حدود 3 میلیارد دلار تخمین زده شده است.

بدین ترتیب دولت امارات، بدون هیچ زحمتی صاحب 6 میلیارد دلار در سال خواهد شد.

البته این پل منافع دیگری نیز با خود به همراه دارد. از جمله آسان کردن ترانزیت برای آسیا مرکزی و ... که می تواند تأثیر مستقیمی بر درآمد کشور بگذارد.


چرا طرح با این همه منافع، این همه مدت متوقف شد؟


دولت امارات، توسط لابی های درون کشورمان توانست، مدت های زیادی این پروژه را مسکوت نماید. اکنون نیز که با توجه به رکود شدید اقتصادی در دبی که مرکز درآمدزایی نامشروع امارات بود،‌ باعث شده که دولت امارات بیش از پیش، دست به دامان این موضوع شود تا شاید بتواند این آب باریکه را برای خود نگاه دارد.

اما سؤال ما از رئیس جمهور محترم این است، پروژه ای به این عظمتی، که تأثیر قابل توجهی بر اقتصاد ایران دارد و از طرفی، در برابر دولتی است که مدتهاست ادعاهای واهی بر سه جزیره ی ایرانی دارد و می تواند کمر اقتصاد آن را در این بازار راکد اقتصادی بشکند، چرا مسکوت مانده و هنوز ساخت آن آغاز نشده است؟!

حبیب بازگشت!

موج جدیدی از بازگشت خوانندگان لس آنجلسی با بازگشت سعید پورسعید آغاز شد.پورسعید که البته اکثریت معتقد به این بودند که وی در داخل کشور آلبوم های غیرمجاز خود را ارائه می نمود، باز هم آنچنان به چشم نیامد که بازگشت فریدون آسرایی که حتی به همراه «کامران» و «هنگامه» ترانه ایرانم را خوانده بود، به چشم آمد! اولین آلبوم فریدون هم با فروش فوق العاده همراه بود و این سرآغاز کارهای جدید فریدون شد. اما اینبار خبری عجیب همچون بمب در رسانه های خبری پیچید. رضا رشیدپور مجری باسابقه صدا و سیما خبر از بازگشت «حبیب محبیان» خواننده مشهور ترانه «من مرد تنهای شبم» داد! وی که قبل از تحویل سال به ایران بازگشته بود، پس از مدتی دوباره به آمریکا برگشت و شاید در آن زمان هیچ کس فکر نمی کرد که وی دوباره به ایران بازگردد. اما رضا رشیدپور خبر از بازگشت «حبیب» در ده روز گدشته داد و اینکه اتفاقا اولاً وی تنها نیست و خانواده خود را به همراه آورده است و ثانیاً محمد پسر حبیب نیز که وی هم خواننده است هم به همراه پدر بازگشته و ثالثاً اینکه حبیب اولین آلبوم خود را بعد از انقلاب در تهران ضبط می کند و اکنون نیز در استودیو برای کارهای ضبط به سر می برد. این خبر در میان اهالی طرفدار موسیقی موجی از خوشحالی به همراه داشت. در حالی که خبر از برگزاری اولین کنسرت وی نیز به طرفداران «حبیب» و اهالی موسیقی نیز شنیده شد.

اما آنچه که در این میان تعجب اهالی موسیقی را برانگیخت سخن برخی از سایت های خبری بود!

برخی از سایت های خبری از بازگشت حبیب اعلان ناراحتی کرده بودند! چرا که اعتقادشان بر این بود که این حرکت یعنی بازگشت از اصل انقلاب!!!

هر چه فکر کردم که بتوانم برای این حرف توجیه بیافرینم، نتوانستم! چرا بازگشت یک خواننده به وطن آنهم بعد از ده سال می تواند عدول از آرمان های انقلاب باشد؟! متأسفانه اول انقلاب برخی از عوامل خودسر، چنان برخوردی با موسیقی نمودند که شاید سالها اهالی موسیقی این برخورد را از یاد نبرند! شکستن آلات موسیقی، برخورد فیزیکی و لسانی با خوانندگان و نوازندگان و ... اتفاقاتی بود که توسط عوامل خودسر و بدون داشتن دستور و یا فتوا از مراجع عظام و بالاخص معمار کبیر انقلاب حضرت امام(ره) بود که غالب این عوامل حتی در پست های رسمی و غیررسمی نبودند و چه بسا بودند کسانی که در این میان برای تبرئه خود از فساد و لجنزارهای خودساخته قبل از انقلابشان، به اهالی موسیقی حمله ور شدند!! این ماجرا سالها ادامه یافت تا اینکه در اواخر دهه هفتاد شمسی،‌اهالی فن در مباحث جامعه شناختی به این نتیجه رسیدند که باید دوباره موسیقی را در جامعه احیا کنند و جوانان آن سالهای موسیقی آغاز به کار کردند. پیشگامان این عرصه خشایار اعتمادی، شادمهر عقیلی، دکتر محمداصفهانی، علیرضا عصار و قاسم افشار بودند و به خوبی به یاد دارید که اولین موسیقی پاپ بعد از انقلاب را صدا و سیما جمهوری اسلامی با صدای خشایار اعتمادی بنام «من و تو، درخت و بارون» که ترانه ای از مرحوم احمد شاملو بود و آهنگسازی آن را نیز شادمهر عقیلی به عهده داشت، پخش کرد.

درحالیکه موسیقی پاپ در ایران کم کم به روزهای اوج خود باز می گشت و خوانندگان لس آنجلسی به طور محسوسی به زمین می خوردند، اما با کمک دولت فخیمه هشتم!!!! بزرگترین آهنگساز پاپ بعد از انقلاب ایران، ‌یعنی شادمهر عقیلی عطای کار در داخل کشور را به لقایش بخشید و از ایران خارج شد! آن زمان تمام سعی وزارت ارشاد دولت آقای خاتمی بر این اساس بود که بتواند این اتفاق را به گردن خود شادمهر بیاندازد. اما با اولین کار شادمهر بنام «آدم فروش» که در ذیل همان ترانه نوشت «تقدیم به عرشیا» حقیقت بودن شایعاتی که بر سر زبانها افتاده بود، را آشکار نمود! شایعاتی بر این اساس که «عرشیا» خواننده ای که توسط خود شادمهر عقیلی به دنیای موسیقی ایران معرفی شده بود، به قولی «زیر آب» شادمهر را زده تا وی نتواند مجوز آلبوم جدید خود را بگیرد. «عرشیا» که نام اصلی وی «محمد حسین پهلوان» بود، تا قبل از آلبوم «بهونه» که آهنگسازی آن را شادمهر به عهده داشت و الحق هم به خاطر شادمهر عقیلی فروش خوبی کرد، تنها یک آلبوم مذهبی به بازار ارائه نموده بود که با استقبال چندانی حتی از سوی علاقمندان به موسیقی مذهبی و یا مذهبیون روبرو نشد! وی حتی پس از خروج شامهر عقیلی نتوانست آلبوم در خور طرفداران موسیقی ارائه دهد، به طوریکه که وزارت ارشاد بخاطر انتخاب و خواندن ترانه های بسیار سبک، وی را دو سال محروم از ارائه آلبوم نمود که بعد از آن ماجرا «عرشیا» از دنیای موسیقی محو شد!

اینجا بود که وزارت ارشاد دولت هشتم به جای کمک و همراهی با شادمهر، عامل اصلی خروج وی شدند تا موجی از خروج آغاز گردد! به طوری که پس از شادمهر، دکتر شاهکار بینش پژوه که از شاعران، آهنگسازان و خوانندگان خوب کشور بود نیز خارج شد و کم کم حتی کار به جایی رسید که مریم حیدرزاده شاعره پرآوازه ایران نیز، اشعارش را به خوانندگان لس آنجلسی از جمله هنگامه، کامران و هومن و ... فروخت و کمتر از ترانه های وی در داخل کشور استفاده شد. این موج خروج ادامه داشت تا اینکه برخلاف جریان آب، سعید پورسعید با آلبوم «بازگشت» بازگشت و پس از وی فریدون آسرایی نیز آمد. اما سیاست های غلط وزارت ارشاد دولت هشتم، باعث شد که تعدادی دیگر از این خوانندگان از کشور خارج شوند. هر چند در مدتی پیش نیز سعید مدرس که از آهنگسازان و خوانندگان خوب کشور بود و همچنین کارگردانی بسیاری از کلیپ های داخلی را برای خوانندگان جوان به عهده داشت، نیز از کشور خارج شد!

تمام این مسایل همگی این تصور را به همراه داشتند که احتمالا دوباره بازار موسیقی ایران با رکود مواجه خواهد شد. بخصوص آنکه خبر فروش پایین آلبوم های موسیقی نیز این مطلب را تأیید می کرد. خبری که شاید نشاندهنده نابودی مجدد موسیقی پاپ داخلی بود! اما بازگشت مجدد «حبیب» این نوید را دوباره زنده کرد که شاید یکبار دیگر بتوان این امید را در دل طرفداران موسیقی زنده کرد که موسیقی داخلی دوباره احیا می شود.

اما از تمام این ماجراها بگذریم، بازگشت خوانندگان لس آنجلسی به ایران می تواند خوبی هایی نیز به همراه داشته باشد. حقیر فکر می کنم که از چند جهت می توان این بازگشتها را به نفع مملکت دانست:

1- متأسفانه بخاطر نبود کنترل بر روی ترانه های لس آنجلسی، غالباً خوانندگان آن سوی آبها ترانه های سبکی را اجرا میکنند که متأسفانه جوانان این مملکت نیز برخی از این ترانه های سبک را که غالباً مبتذل نیز هستند، زمزمه می کنند.

2- فروش آلبومهای این خوانندگان، به جای آنکه ارز آوری برای ایران عزیزمان داشته باشد، برای آمریکا آرزآوری به همراه داشته است. تمام ایرانیان حاضر در اقصی نقاط دنیا، با خرید هر آلبوم یک خواننده مقیم لس آنجلس، دلارهای بی زبان را مستقیماً به آمریکا سرازیر کردند و دولت آمریکا نیز از این امر خشنود بود و هست!

3- کنسرتهای این خوانندگان به جای آنکه در شهرهای داخلی برگزار شود و باعث جذب توریست داخلی و خارجی برای ایران گردد، باعث رونق عجیب دبی و کوآلالامپور مالزی و این اواخر کردستان عراق، باکو و ایروان شد و ارزهای بی زبان این کشور را به جیب خارجی هایی ریخت که غالباً هم با دولت ما همسو هم نبودند!

و البته می توان هزاران دلیل دیگر نیز در کنار این سه دلیل آورد.

امید آنکه وزارت ارشاد بتواند با جذب خوانندگان لس آنجلسی، به گونه ای برنامه ریزی کند که جلوی فساد و فحشا گرفته شود و کمک شایانی به اقتصاد این مملکت نیز گردد.