همنوایی

همنوایی

وبلاگ شخصی رضا بلبل پور
همنوایی

همنوایی

وبلاگ شخصی رضا بلبل پور

تفاوت تورم و گرانی!!

یادش بخیر! شیخ اصلاخات در مناظره انتخابات خرداد 88، چه سوتی عجیبی داد!!! کاندیدای ریاست جمهوری، هنوز تفاوت تورم و گرانی را نمی دانست! می گفت که «ننه جونش هم می داند گرانی چیست؟» و بعد در مورد تورم سخن گفت!

موضوعی که در اینجا باید در مورد آن سخن بگوییم این است که تفاوتی است میان تورم و گرانی!

به زبان ساده، تورم، مقدار بالا رفتن قیمت اجناس در طول مدت یکسان - مثلاً یک سال- را می گویند. اما گرانی تقریبا در مورد قدرت خرید مردم است.

برای درک تفاوت آن، مثالی ساده می زنیم: ممکن است که مثلا در یکسال نرخ تورم 30% باشد، اما این نرخ تورم در قدرت خرید مردم احساس نشود! چون قدرت خرید مردم بالاست و بخاطر همین موضوع نرخ تورم به چشم نمی آید! اما دقیقا این موضوع می تواند برعکس هم باشد! مثلا نرخ تورم حتی تک رقمی و زیر 5% هم باشد؛ اما بخاطر قدرت پایین خرید، احساس کند شدن چرخه اقتصادی بازار را می توان درک کرد.

در برخی از مواقع شما قدرت خرید پایین را احساس می کنید، اما این موضوع اصلا به گرانی و تورم ربطی ندارد! بخصوص در بازارهایی، چون بازار ایران!!

بازار ایران بر پایه حقوق کارمند و کارگر می چرخد! برخلاف بازارهای صنعتی که برپایه تولید و صادرات می چرخد! وقتی حقوق یک کارگر یا کارمند، در حدی غیرقابل تصوری، پایین باشد، مسلم است که قدرت خرید هم پایین می آید و این یعنی اینکه به طور ناخودآگاه، بازار دچار رکود اقتصادی می شود. در نتیجه احساس گرانی باز هم پیش می آید!

در بازار ایران برخلاف بازارهای جهان، و بر خلاف تصور بسیاری، اجناس گران نیست! آنچه که بیشتر باعث می شود که احساس گرانی کنیم، همین پایین بودن حقوقهاست. بعنوان مثال، در کشورهای شرق آُسیا، حقوق کارمندان و کارگران، ماهیانه تا 15 تا 20 هزار دلار می تواند باشد! یعنی چیزی در حدود 15 تا 20 میلیون تومان! بنابراین با داشتن چنین حقوقی، می توان تصور کرد که چرا با توجه به بالا بودن هزینه ها در این کشورها، کمتر کسی احساس گرانی و تورم را درک می کند.

اکنون دولت جمهوری اسلامی، چند سالیست که در تلاش است که حقوق کارمندان را افزایش دهد، حذف یارانه های انرژی هم در همین راستاست! امیدواریم که دولت بتواند در این امر خطیر که می تواند در 10 سال آینده، اقتصاد کشورمان را متحول کند، سربلند و سرفراز باشد!

حجاب و گفته های ریاست محترم جمهوری

رئیس جمهور در شبانگاه یکشنبه 23 خرداد، در گوشه ای از سخنانش به گشت ارشاد و تذکر به بدحجابی، اعترض کرد.

احمدی نژاد گفت: اینها را توهین می دانیم که زن و مردی در خیابان راه بروند و کسی بیاید بگوید نسبت شما چیست .
هیچ کس حق ندارد در این مورد سوال کند، این به معنای آن نیست که ما نابسامانی های اجتماعی را نمی بینیم و یا نباید اصلاح کنیم بلکه می گویم این روش، روش درستی نیست.اینها مال دولت نیست و آنها را قبول نداریم و تا آنجایی که بتوانیم برخورد و کنترل می کنیم .
برخی ها هستند که تا اسم زن می آید ناراحت می شوند ؛ آنها باید خود را درست کنند . وقتی نابسامانی های اخلاقی پیش می اید همه مقصر هستند و مردها نیز بیشتر مقصرند .
این اندیشه غلط است که در ذهن یک عده است و باید بیرون کنند و خود را اصلاح کنند . نه اینکه هر خانمی ، هرکاری کرد مورد تایید است اما نباید پنداشت که زن مبنا و مرکز مشکلات است .باورمان این است که هرکجا زن به طور انبوه وارد شد اجتماع انها بسیار سالم تر ، صحیح تر و اخلاقی تر است .
عده ای در هر دوره ای هر چند ماه می خواهند جنجالی در کشور به پا و برخورد کنند و به صراحت می گویم ما مطلقا و از بنیاد ، این را قبول نداریم .
این بدان معنا نیست که ما از عده ای که به طور سازمان یافته بخواهند مشکلات اخلاقی را در جامعه گسترش دهند چشم پوشی کنیم بلکه باید با کار اطلاعاتی و شناسایی و قانونی انها را بازخواست و مجازات کنیم .
برخی ها می گویند باید امر به معروف کنیم و این حرف درستی است اما قبل از امر به معروف باید پدیده ای در جامعه تبدیل به معروف شود و وقتی معروف شد و عموم جامعه گفتند این کار خوبی است با روش درست به او می گوییم این موضوع را رعایت کند . اما اگر کسی اصرار دارد سازمان یافته و با وصل به بیگانه ذهن جوانی را تخریب کند ،کارش جداست .هیچ کس نباید بدون حکم قاضی ،کسی را مجازات کند مگر جاهایی که بر طبق قانون باشد مثلا در جرایم راهنمایی و رانندگی و نپرداختن قبض برق .
اما اینکه برای مسائل اجتماعی ماموری خودش تشخیص دهد و خودش مجازات کند صحیح نیست و امیدواریم نیاز به تذکر جدی من نداشته باشد .

روز بعد در بسیاری از رسانه های اصولگرا، به دکتر محبوب حمله ور شدند که «چگونه از یک شخصیت اصولگرا و مدعی پیروی خط امام(ره) اینگونه سخنان بر می آید؟»

آنچه بنده به آن توجه کرده ام، عمق سخنان دکتر است! عمقی که یادآور فاجعه ای بس بزرگ را نشان می دهد!

اول در خصوص آنکه آیا این سخن دکتر احمدی نژاد، ضد ارزشهای امام راحل است یا نه، باید به این موضوع توجه کنیم که در سال های آغازین انقلاب، امام راحل نیز با حجاب اجباری مخالف بودند. می توانید به سخنرانی ها و مقالات آن حضرت مابین سالهای 57 تا 60 مراجعه فرمایید.

اما نکته ای که در اینجا حائز اهمیت است، آن است که از لابلای سخنان رئیس جمهور میتوان برداشت که اولاً حریم خصوصی شهروندان باید حفظ شود. ثانیاً جامعه، خانواده و مذهبیون و ... برای حفظ حجاب و از آن بالاتر، برای حفظ دینداری در بین قشر جوان چه کرده اند که امروز می خواهیم به این افراد غافل حمله نماییم؟! اگر توجه کرده باشید، بخصوص نسل اول انقلاب که تقریبا با حقیر هم سن هستند، به یاد می آورند که جوانان امروز و دانش آموزان دیروز، از کلاس های دینی و غیر دینی خود، چیزی جز اینکه «نماز بخوانید»، «روزه بگیرید» و جملاتی اینچنینی که «فقط انجام بدهید» نشنیده اند. آنانکه دین خود را حفظ کردند، فقط کسانی بودند که خود به دنبال چراییها رفته اند؛ که متأسفانه این افراد به دلایل مختلف درصد زیادی از جامعه را تشکیل نمی دهند. چرا که باز هم در همان مراکز آموزشی، فقط حفظ کردنها را می آموختند، نه اندیشیدن را!! به همین خاطر امروزه حجاب موضوعی شده است که بر سر اساس آن اختلاف پیش آمده و هنوز هم متأسفانه دستگاه های ذیربط به دنبال رفع اساسی نیستند. بلکه به دنبال مسکن آرام بخشی می چرخند که شاید حتی چند هفته هم پاسخگو نباشد؛ بلکه شاید باعث شود که اوضاع را وخیم تر نماید.

اکنون و با توجه به سخنان اندیشمندانه دکتر احمدی نژاد، به جای آنکه به دنبال آرامبخش موضعی باشیم، بهتر است که به اساس جامعه فکر کنیم و بنا و پی را دوباره بسازیم. نه برای یکبار، که برای همیشه!

آرش سیگارچی و دروغهایش

آنانی که دسترسی به ماهواره دارند، به خوبی «آرش سیگارچی» مجری شبکه صدای آمریکا(VOA) را می شناسند.

اما امروز درباره وی در شبکه نامبرده نمی خواهیم سخن بگوییم. بلکه در مورد مطلبی که او در وبلاگ شخصی خود نوشته باید نکاتی را ذکر کنم.

سیگارچی دروبلاگ شخصی اش، از فیلم «تقاطع»، به سختی انتقاد کرده و آن را بسیار ناشیانه دانسته و در عین حال متذکر شده است که دستگاه های داخلی برای رفع اتهام از «عباس کارگر جاوید» آن را ساخته اند.

اما براستی آیا اینچنین بود؟

با مشاهده فیلم مستند «تقاطع» و کاری تازه از صدا و سیما جمهوری اسلامی، انگشت اشاره به سمت ضدانقلابیون گرفته شد و همین موضوع باعث گردید که ضدانقلابیون در تلاش و تکاپو باشند تا به هرگونه شده، دوباره انگشت اشاره را به سمت نظام جمهوری اسلامی بازگردانند. همین مسئله باعث شد که آرش سیگارچی هم در این میان برای آنکه هم خود را بیطرف نشان دهد و هم اینکه این انگشت اشاره را به سمت نظام بازگرداند، با مقاله ای توهین آمیز که شعور خواننده را به سخره گرفته بود، سعی داشت که مسئله اصلی این فیلم مستند را که پرداختن به موضوع قتل «ندا آقا سلطان» بود، به سمت و سوی یک شخصیت بنام «عباس کارگر جاوید» بازگرداند تا توجه بیننده به موضوع اصلی جلب نشود. موضوعی که راز حضور یک زن هم در این میان بود. هر چند میان فیلم «تقاطع» و کلیپ پخش شده از سوی وبلاگ «کلیپ مبارز» تفاوت های فاحشی بود، اما ابعاد این دو فیلم نشاندهنده ی آن است که نیازی به حضور مأموران اطلاعاتی در آن صحنه نبود. چرا که درگیری در جایی دیگر بود و باید مأموران امنیتی در محل مأموریت خود حاضر می شدند. از سویی دیگر نام «ندا آقاسلطان» تا آن لحظه به گوش کسی نخورده بود و این موضوع که نیاز به کشتن وی احساس می شد نیز در این میان فرضیه ای غلط محسوب می شود.

اما آرش سیگارچی برای برخی ادعاهای خود و حمله مسلحانه، اقدام به ارایه عکس هایی کرده بود، که به جز دو عکس همگی، برای رد گم کردن بود.

عکس اول مربوط به حمله اغتشاشگران به پایگاه بسیج بود که نگهبان این پایگاه با اسلحه در حال حفاظت بود. به فرض آنکه نگهبان و پاسدار این پایگاه اقدام به شلیک هوایی (البته به گفته برخی از جریانات سبز) کرده باشد، خالی از منطق و قانون نیست! چرا که بر اساس قوانین نظامی کلیه کشورها، حمله به پایگاه نظامی، برخورد نظامی هم در بر خواهد داشت و این منوط به ایران نیست. حتی در کشورهای غربی که مدعی دمکراسی هستند، چنین منطقی حکم می کند.

اما آنچه که مرا به تعجب واداشت، استفاده ابزاری سیگارچی از یک عکس بود که تمام ادعاهای وی را مردود می کرد و اتفاقا در نتیجه گیری از قتل «آقاسلطان» و امثالهم به نظام جمهوری اسلامی در نزد افکار عمومی بیشتر می تواند کمک کند.

برخلاف نظر «آرش سیگارچی» آنچه در عکسی که مشاهده می کنید، مأموران امنیتی را نشان نمی دهد. شاید وی اصلاً به کسی که کلاه ایمنی به سر دارد و در مجاورت کسی که اسلحه به دست دارد، توجه نکرده و یا اینکه وی را جز مأموران انتظامی دانسته است؛ که در هر دو حالت این امر به ضرر گفته های وی است. زیرا در حالت اول، وی بدون توجه به حقیقت، اقدام به درج تهمت کرده و در حالت دوم هم مشخص است که مأموران انتظامی که کلاه ایمنی به سر داشتند، همگی با لباس نیروی انتظامی بوده اند و در ثانی، کلاه ایمنی مورد استفاده در نیروی انتظامی، به هیچ عنوان شباهتی به این کلاه ایمنی مخصوص موتورسواری ندارد!!!
اگر وی به عکس مندرج، بیشتر توجه می کرد، متوجه می شد که کسی که در کنار مرد اسلحه به دست است و کلاه ایمنی به سر دارد، با سنگ به سمت روبروی خود می دود! و این یعنی اینکه وی می خواسته به سمت مأموران سنگ پرتاب کند.
آیا به نظر شما، یک مأمور یا به اذعان برخی لباس شخصی، اسلحه را به طرف مأموران دیگر می گیرد؟! یا اینکه شاید جدیداً مأموران امنیتی، برای آرام کردن اغتشاشگران، از پرتاب سنگ استفاده می کنند؟!!!
ناگفته پیداست که آنچه «سیگارچی» به دنبال آن بوده را به دست نیاورده و ناخودآگاه انسان را به یاد آیه شریفه: «و مکروا و مکر الله و الله خیرالماکرین» می اندازد.
این عکس به خوبی نشان می دهد که اغتشاشگران نیز در آن ایام، اسلحه به دست بوده اند و نتیجه ای که می توان گرفت، آن است که هر کدام از کشته هایی که به واقع صورت گرفته، احتمال آن هست که به دست همین عوامل بوده باشد تا به گونه ای لکه ای بر پیشانی نظام بزنند.

سخنی تازه با آقای فرخ نژاد

جناب آقای فرخ نژاد!

مثل اینکه برخی از طرفداران شما و اصلاح طلبان اینترنتی، از اینکه شما را رسوا کردیم، زیاد راضی نیستند! برای آنکه تهمت به نویسنده زده نشود که به شما تهمت و افترا زده است، و برای آنکه برخی بدانند که اصولگرایان بدون مدرک حرفی را نمی زنند، فیلمی 13 ثانیه ای از توهین شما به شعور مردم، که انتخاب دکتر احمدی نژاد را اشتباه می دانستید، آماده کرده ایم. برخی از دوستان شما، برای آنکه زود به هدفشان برسند، ادعا کرده اند که نه فیلم دمکراسی در روز روشن را دیده ام و نه فیلم جشن دوم خرداد! اما بنده سخن از دیدن فیلم دمکراسی در روز روشن را نکردم و به تیزر تبلیغاتی آن اشاره کردم و اکنون، برای آنکه ادعای دوستداران شما را در مورد ندیدن فیلم جشن دوم خرداد سال 88 به سخره بگیرم، این فیلم را به شما و دوستانتان تقدیم می کنم.

سخنی با حمید فرخ نژاد

آقای فرخ نژاد!

شما مرا نمی شناسید! اما من همچون میلیونها ایرانی دیگر شما را خوب می شناسم! شما با سریال مشهور حلقه سبز آقای ابراهیم حاتمی کیا به شهرتی دو برابر رسیدید! و از آن زمان من به بازی های زیبایتان در فیلم های مختلف علاقه پیدا کردم. حتی زمانی که عمده مردم، فیلم «پوست موز» را به سخره گرفتند، من آن فیلم را به خاطر شما نگاه کردم و از آن بی دلیل و فقط به خاطر شما تمجید کردم!

اما نیمی از شهرتتان را به انتخابات 88 بدهکارید!!! جایی که به رئیس جمهور محبوب قشر ضعیف، توهین کردید و انتخاب وی را اشتباه می دانستید! شما به شعور ملت توهین کردید! اما تا چند هفته ی پیش واقعاً نمی دانستم که دکتر محبوب 24 میلیونی، شما را چگونه تحقیر کرده است! تا اینکه فیلم «دمکراسی در روز روشن» اکران شد! حتی تیزر تبلیغاتی هم از شما و به سخره گرفتن رئیس جمهور انتخاب شد، تا نشان داده شود که چگونه به یک مخالف بها می دهند و او را تحقیر می کنند که گفته هایش فاقد ارزش است! چرا که دلیل محکمی برای تحقیر شدنش ندارد!

اما به راستی، رئیس جمهوری که به فقرا می اندیشید و با آنان گفتگو می کرد و برای آنان کار می کرد، چگونه شما را تا قبل از اکران این فیلم تحقیر کرده بود؟!‌ من هم، همانند میلیونها نفری که به ایشان رأی دادیم،‌منتظرم که پاسخ قانع کننده شما را بشنوم! امیدوارم که آن روز فقط جوگیر وقایع اطراف نشده و این سخن را نگفته باشید!

ازدواج هدف است یا وسیله؟

مسئله ازدواج، آنقدر اهمیت دارد که در دین مبین اسلام، به آن سفارش شده است؛ بطوریکه نبی مکرم اسلام، نیمی از دین را در ازدواج می داند.

امروزه بسیاری از خانواده های تازه تشکیل شده، به طور ناخودآگاه، پس از مدت کوتاهی زندگی مشترک، از هم می پاشد. دلایل زیادی برای آن توسط کارشناسان و روانشناسان بیان شده است که همگی در جای خود معقول و درست است. اما نکته ای بسیار مهم در این میان جامانده که به آن اشاره نشده و ما سعی خواهیم کرد در این برهه ی زمانی به آن اشاره کنیم.

اگر از جوانان سؤال شود که چرا می خواهید ازدواج کنید؟ پاسخ های متعددی خواهید شنید. اما تقریباً همگی متفق القول خواهند گفت که هر دلیلی که داشته باشد، حتماً باید عشق در میان باشد؛ و این را نقطه آغاز زندگی مشترک می دانند!

اما به راستی تاکنون متوجه شده ایم که برای جوانانمان، ازدواج هدف است، نه وسیله!

وقتی کسی قبل از ازدواج، عشق را نقطه آغاز زندگی مشترک می داند، یعنی اینکه برای رسیدن به معشوقه خود، دست به هر عملی خواهد زد. بدین ترتیب، عشق برای وی یک هدف محسوب شده و ازدواج والاترین و بهترین هدف دراین رابطه است. بدین ترتیب، زمانی که یک جوان به خواسته خود می رسد و با شخص مورد نظر ازدواج می کند، یعنی به هدفش رسیده و اکنون هدفی بالاتر و والاتر ندارد. همین موضوع باعث می شود که بسیاری از خانواده ها از هم پاشیده شده و غالب ازدواج های اینچنینی به طلاق بیانجامد. این موضوع البته بر ای عده ی اندکی صدق نخواهد کرد. اما آنچه مسلم است این است که برای اکثریت صدق می کند و پس از مدت تقریباً موتاهی از ازدواج، منجر به طلاق می شود.

اما باید دید که ازدواج خود وسیله است یا هدف؟ با این تعاریفی که عرض شد، مشخص است که ازدواج نباید هدف باشد؛ اما آیا ازدواج می تواند یک وسیله باشد؟ و اگر یک وسیله است، هدف والاتر چیست؟

انسان برای آن آفریده شده است که از نظر عرفانی به درجات بالا برسد و همانگونه که طریقه آفرینش نیز مشخص می کند، در انتها آدمی به خدا بازمی گردد: «انالله و انا الیه راجعون» بنابراین هدف نهایی انسان، رسیدن به تعالی است. جایی که با تمام وجود خدا را درک کند، نه از منظر عقلی که از نظر احساس! تا جایی که حضور خدا را در همه جا ببیند و از گناه و آلودگی دوری کند! به همنوعان نیکی نماید و با مظلوم باشد و حق او را از ظالم بستاند! خدا را همانگونه که مولایمان علی(ع) فرمود، بخاطر آنکه شایسته پرستش است، بستاید، نه برای طمع بهشتش و نه ترس از دوزخش! یکی از راه هایی که خداوند برای رسیدن به تعالی برای انسان گذارده است، ازدواج است! وسیله ای که با آن انسان باید جفت تکمیل کننده خود را بیابد و توسط این امر به خداوند نزدیکتر شود! یعنی حتی هوای شهوانی را برای خدا دوست بدارد و از همین هوای نفسانی هم برای رضای خدا دوری نماید.

این همان موضوعی است که اصلاً نه در خانواده ها و نه در مدارس، به صورت اصولی به کودکان آموزش داده نشده، فلذا کودک با رسیدن به سن بلوغ، مسیر حرکتی خود را گم می کند و به سمت و سویی می رود که نباید برود و انتهای کار وی، طلاق است و جدایی و بهتر بگوییم، فروپاشی جامعه! جایی که باعث می شود جوان به سمت و سوی انحطاط عقلی و اخلاقی برود و مسیر اصلی را رها کرده و به دنبال زندگی پوچ حرکت کند. در اینگونه زندگی، جامعه و بیشتر آسیب خواهد دید و توان برای رسیدن به شکوفایی از کف خواهد رفت. اینجا همانجایی است که امثال«صادق هدایت» ها خواهند رسید و امکان خودکشی بسیار بالا خواهد بود.

در اینجا متوجه می شویم که نه فقط ازدواج، بلکه هر چیزی وسیله است برای رسیدن به تعالی! رسیدن به باریتعالی، که اگر صحیح هدایت نشود، موجب انحطاط انسان خواهد شد. اما خطرناکترین وسیله همین ازدواج است!!! چرا که به غیر از مسایل جنسی، مسایل متعدد و مختلفی از جمله کمبود محبت، مشورت و ایجاد و حل و فصل مشکلات و ... در آن وجود دارد و چه بسا بسیاری از جوانان می اندیشند که ازدواج هدف است و این هدف، یعنی قدرت!!! یعنی هر کسی که به معشوقه رسد، قوی و زیباتر و .... است.