«امشب دعاهایت مرا بیمار کرده»1
از هر چه عشق و عاشقی بیزار کرده
امشب نگاهی می کنم بر خاطراتم
آن خاطراتی که مرا انکار کرده
امشب صدای قلب من در خاطراتست
آن خاطراتی که ترا اصرار کرده
وقتی که پلکی می زنم بر خاطراتم
بینم که عشقم خاطره تکرار کرده
وقتی که از هرم نگاهت جان گرفتم
دیدم دعاهایت مرا بیمار کرده
فروردین ماه 1381
برای فرداها، غزل بخوان امشب
برای این فریاد، غزل بخوان امشب
برای عشق تو، غزلها گفتم!
برای عشق ما، غزل بخوان امشب
غزلهای پاک، غزلهای ناب
برای این تنها، غزل بخوان امشب
برای دلتنگی، برای هر ناله
برای این رویا، غزل بخوان امشب
فدای آن جمله که از تو برخیزد
برای فرداها، غزل بخوان امشب
دیماه 1381
دگر شور و نوایی در سرم نیست
خدایی تازه دیگر در برم نیست
من و یک لقمه نان و عشق پاره
منم یک آسمان ماه و ستاره
منم ابری، منم تنها، منم برف
من و یک سینه پر درد و پرحرف
من و یک کهکشان راه شیری
من و یک عشق پاره سر به زیری
منم دنباله ای از موج جوشان
قصد نداشتم که از اشعارم در این وبلاگ استفاده کنم. اما دیدم که بهتر است برای نگهداری آنها، آنها را در جایی نشر دهم.
به همین دلیل از ین پس هر از گاهی شعرها و
طرحهای قدیمی و جدیدم را به وبلاگ شخصی ام اضافه خواهم کرد.