همنوایی

همنوایی

وبلاگ شخصی رضا بلبل پور
همنوایی

همنوایی

وبلاگ شخصی رضا بلبل پور

جدایی دین از سیاست! آری یا نه؟!

بسیاری بر این عقیده اند که تا زمانی که دین از سیاست جدا نگردد، اوضاع سیاسی و اقتصادی یک جامعه بهبود نخواهد یافت.

از این رو امروز سعی خواهیم نمود که در جستاری کوتاه، به مرور این موضوع بپردازیم.

قبل از هر چیز باید بدانیم که جدایی دین از سیاست یعنی چه؟

جدایی دین از سیاست، شاخه ایست از سکولاریسم. در این مبحث بیان می شود که دین و سیاست نباید در امور یکدیگر دخالتی داشته باشند. چرا که این دو، دو مقوله جدا از هم هستند.

ریشه این ماجرا را باید در دین مسیحیت یافت. چرا که آموزه های دینی مسیحیت، پس از عروج حضرت عیسی مسیح(ع) به آسمان، مورد تحریف قرار گرفت.  

  دقیقاً آنجا که انجیل متی، باب 5، آیات 41ـ38 می گوید: «در برابر شرّ ایستادگی نکنید، بلکه اگر کسی به طرف راست صورت شما سیلی زد، طرف چپ را به طرف او بگیرید، کسی که بخواهد با تو دشمنی کند و پیراهنت را بگیرد، تو رداء خود را نیز به او بده، هر کس تو را تا یک میل به زیر بار خود کشید، تو میل دوم را نیز با او برو!» اینجا بود که روشنفکران مسیحی دریافتند که اینگونه آیات جز برای ظلم و ستم به مردم مظلوم و بیگناه بیان نشده و باید دینشان را از سیاست جدا کنند! بنابراین داعیه جدایی دین از سیاست را سر دادند و الحق در این باره حق داشتند! همین آیه نشان می دهد که مسیحیت دچار تحریف شده است! پس باید دین را از سیاست جدا می کردند!

اما برخلاف این آیه انجیل، دین اسلام دستور صادر کرده است! اسلام نه آنکه سکوت را نمی پذیرد، بلکه بیان می کند که ساکتین در برابر ظلم، جایی جز جهنم نخواهند داشت!

از روایات و آیات متعدد مشخص است که خداوند باریتعالی در دین اسلام، قوانین جامعی برای جامعه ی اسلامی در نظر گرفته است که درباره برخی قوانین در پستی جداگانه سخن خواهیم گفت!

اینجا بود که روشنفکران غربی، با درک درست از جامعه و دین مسیحیت، نظریه جدایی دین از سیاست را بیان کردند؛ و متأسفانه روشنفکران غرب زده ایرانی، با ترجمه همان مباحث و بدون درک درستی از جامعه ایرانی، به طور کلی خواهان جدایی دین از سیاست شدند!

این پایان ماجرا نبود! روشنفکران غرب زده بخاطر اطلاعات اشتباهی که از دین اسلام ارایه دادند که دلیلی جز ترجمه دین مسیحیت برای جدایی دین از سیاست نبود، به سایه رانده شدند! اینجا بود که برخی با نظریات اسلامی تلاش کردند که داعیه جدایی دین از سیاست را سر دهند؛ اتفاقاً یکی از کسانی که خود را آیت الله نامیده است و مرجعیت را برخلاف عرف که توسط حوزه علمیه اعلام می شود، به ارث برده و به علت نداشتن مقلدین زیاد، تبلیغات ماهواره ای شدیدی را به زبانهای عربی و فارسی ارائه می کند، از بزرگترین اشاعه دهندگان این نظریه بودند!

عقیده ی این عده بر آن است که برپایه حدیثی از امام المتقین، حضرت امام جعفر صادق(ع) که فرموده اند: «هر پرچمی که در زمان غیبت برافراشته شود، پرچم طاغوت است» نباید حکومت اسلامی تشکیل داد!

هر چند که پاسخهای مکفی و با دلایل قوی و مستند به این افراد داده شده، اما هیچگاه پاسخ درستی از این افراد دریافت نشده است!

در مقابل ارایه این حدیث، بارها سؤال شده است که در کجای این حدیث، معصوم فرموده اند که حکومت اسلامی تشکیل نشود؟! با وجود احکام اجتماعی در دین مبین اسلام، در صورت نبود حکومت اسلامی، اجرای آن به چه صورت خواهد بود؟ بیان احکام برای جامعه از جمله زکات و خمس، صدور قوانین برای اعمالی چون زنا، دزدی، شرب خمر و ... وجود مباحثی مانند مهریه و ... اجرای حدود و قوانین اسلامی توسط چه کس یا کسانی باید اجرا شود؟! این حدیث بیان می دارد که در زمان غیبت هر حکومتی که برپا شود، مسلماً در آن ظلم و ستم خواهد شد! حال به طور گسترده یا به صورت خفیف!

در یکی از پستها تفاوت میان رهبری در حکومت جمهوری اسلامی را با پادشاهی گفتیم! بسیاری بر این باورند که همه احکام توسط رهبری در ایران صادر می شود! این در حالیست که اشتباهات مکرر این افراد، توانسته بهانه به دست دشمنان بدهد و بازخورد اشتباهات عده ای از مردم در رسانه های غربی، باعث شده است که کلام اشتباه خود را باور کنیم.

به طور کل بیان حکومت اسلامی برای ایران، اشتباه است! چون در حکومت اسلامی، خلیفه وجود دارد که همانند پادشاه دستور صادر می کند و دیگران باید اجرا کنند! اما حکومت در ایران حکومت جمهوری اسلامی است! به این معنا که مردم، عوامل و پایه های حکومتی را خود انتخاب می کنند! حکومت جمهوری در حال حاضر در تمام دنیا، آخرین و متعالی ترین نوع حکومت است که در ایران اجرا می شود. ارکانی مهمی چون شورای شهر، مجلس شورای اسلامی، رئیس جمهور، مجلس خبرگان رهبری از مواردی است که به صورت مستقیم توسط آرای مردم انتخاب می گردد. 

قوانین بر اساس شریعت اکثریت جامعه که خود نشاندهنده ی جمهوریت حکومت است، بر پایه دین مبین اسلام وضع گردیده است - هر چند برخی از قوانین از منظر اسلامی ایراد دارند که در پستی جداگانه باید سخن گفت-. به همین خاطر باید کس یا کسانی از این قوانین صیانت و بر آن نظارت کنند. این چنین است که مجلس خبرگان رهبری که با آرای مستقیم مردم انتخاب شده اند و از فقهایی هستند که توان انتخاب و نظارت بر عملکرد رهبری را دارند، وارد عمل می شود و مرجع جامع الشرایطی که احاطه کامل بر دین و سیاست دارد را بعنوان رهبری انتخاب می کند و همه ساله با برگزاری جلسه مجلس خبرگان رهبری، دستورات و رفتار و اعمال او را بررسی میکند و در یک گزارش خلاصه به مردم ارایه می دهد.

اینجاست که وقتی جمهوریت در ایران اثبات شد، باید دید که احکامی که در اسلام وارد شده است، آیا احکامی است که همچون مسیحیت بر پایه ظلم و ستم بنا شده است یا برای برقراری عدالت؟

در پستی جداگانه درباره احکام اسلامی بیشتر سخن خواهیم گفت!

نظرات 1 + ارسال نظر
ماهان چهارشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 11:03 ب.ظ

سلام اقای نویسنده
اصل مطالب شما درسته اما به نظر شما اصل دین در سیاست ما رعایت شده؟
بنظر شما سیاست بی پدر مادر میتونه با دین اسلام که ظلال هست اذغام بشه و پلشتی های سیاست محو در معنویت دین بشه؟ آیا شده؟ ایا نشده؟
سوال اساسی اینه ... !

اولین کسانی که باید دین رو رعایت کنند٬ همین مردم هستند! اگر ما رعایت نکنیم٬ مسلما نمیتونیم از بالا دستی ها انتظاری داشته باشیم.
چند نمونه عرض میکنم:
۱ - همین ملت قبل از اینکه به فکر هموطنانشون باشن٬ به فکر خودشون هستند. ربا و نزول به تنهایی برای این جامعه کفایت می کنه! عده ای فقط به فکر منافع شخصی هستند.
۲ - پیرو همین موضوع به رای دهندگان هم توجه کنید! متأسفانه بخاطر منافع کوتاه مدت٬ حاضرند با دریافت مبالغ ناچیز٬ افرادی رو برای مجلس یا شورای شهر انتخاب کنند. بهانه این افراد فقر مالی است. در حالیکه ما بیشتر دچار فقر فرهنگی هستیم.
در رابطه با فقر فرهنگی هم مباحث و مسائل زیادی وجود داره که در این مقال نمیگنجه!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد