همنوایی

همنوایی

وبلاگ شخصی رضا بلبل پور
همنوایی

همنوایی

وبلاگ شخصی رضا بلبل پور

فارسی1 یاصدا و سیما؟

گفتیم که ارسال پارازیت بر روی فرکانس شبکه فارسی1، باعث جذب بیشتر بیننده برای این شبکه گردید.

ساخت مجموعه های تلویزیونی همچون «فاصله ها»، «زیر8» و حتی سریالی همچون «تاوان» همگی در راه نابود کردن شبکه فارسی1 کمک شایانی کردند. از طرفی آگاهی هایی که صدا و سیما به مردم در مورد سریالهای این شبکه ی ماهواره ای داد، مردم را نسبت به اهداف این شبکه هوشیار کرد. با این اوضاع می رفت که خانواده ها، کم کم از شبکه ی فارسی1 بریده و به سمت و سوی رسانه ی ملی گام بردارند.

اما به ناگاه ارسال پارازیت بر روی فرکانس این شبکه باعث چرخیدن مردم شد و بطور ناخودآگاه باعث یادآوری ضرب  المثل معروف «دور کردن آب از تشنه و تشنگی بیشتر» شد. در حالیکه می رفت به خودی خود این شبکه هم به جمله شبکه های معمولی تبدیل شود، ارسال پارازیت، توجه مردم را بیشتر به این شبکه و تغییر دیش ماهواره به سمت ماهواره ای دیگر که قابلیت پخش فرکانس فارسی1 را داشت، جلب کرد. مدتی کوتاه، نصابهای ماهواره به خوبی صاحب درآمدهای زیادی شدند و بینندگان هم یا از هاتبرد بریدند و یا اینکه با یک LMB و قیچی، فرکانس جدید فارسی1 را دریافت کردند.

همه این مسایل دلایل خود را داشت؛ که البته برخی درست و برخی نادرست بود. بعنوان مثال: در میان مردم زمزمه هایی اینچنینی شنیده می شد که: صدا و سیما، تحمل رقیب را ندارد! چون بینندگان تلویزیونی و نیز آگهی دهندگان به سوی فارسی1 تمایل پیدا کردند، صدا و سیما تحمل رقبا را نداشت! بسیاری از سریالها، باعث نابودی خانواده ها شده بود، رابطه دختر و پسر را عادی جلوه می داد و حتی پا را فراتر گذاشته و روابط جنسی بین نامحرم را هم عادی سازی کرده بود. و هزاران نکته دیگر....
اما این مسایل مشکلی را حل نمی کند. بود و نبود فارسی1 فقط یک طرف مسئله است! همانطور که در پست قبلی اشاره کردیم، حضور دو شبکه رقیب از جمله GEM TV و همچنین pmc که تبدیل به دو گروه pmc family و pmc music شده بود و البته بر روی ماهواره نایل ست هم سه فرکانس مجزا کرایه کرده است و دو مورد اشار شده بالا و هچنین pmc Radio را هم به روی AIR برده است (هر چند دو کانال family و radio در زمان نگارش مطلب فقط صاحب لوگو هستند) نشان از اهداف بلند مدت این کانالها دارند. اما به راستی می توان این شبکه ها را هم با پارازیت از دور خارج کرد؟ سالها صدا و سیما در حاشیه امن قرار داشت، اما اکنون با این اتفاقات جدید، ضمن اینکه این حاشیه امن از بین رفته، باید به این موضوع هم توجه داشته باشیم که ارسال پارازیت بر روی فرکانس این شبکه ها، می تواند باعث شود که همگی به سمت ماهواره ای سوق داده شوند که امکان ارسال پارازیت به هر دلیل بر روی آن موجود نیست! ماهواره ای که قبلا محل تجمع شبکه های سیاسی بوده و هست. با این اوصاف ضمن هدر رفت هزینه های سرسام اور که مردم آن را مصرف می کنند، باید به این موضوع هم اشاره داشته باشیم که از هم اکنون باید به این مورد هم بیاندیشیم که باز هم باید منتظر ارتباطات جدید بین فتنه انگیزان و شبکه های سیاسی باشیم و این موضوع از راهی آغاز شده است که خودمان باعث و بانی آن شده ایم. مسئولینی که ارسال پارازیت را در دستور کار خود قرار داده اند، باید بدانند که نابود کردن راه حل ریشه ای نیست! بلکه راه حل اساسی در این است که به مردم اگاهی داد و برنامه های مردم پسند از صدا و سیما پخش شود. سریال هایی همچون فاصله ها و زیر8 که خواسته یا ناخواسته باعث زمین گیر شدن ماهواره شد. از سویی سالهاست که وعده شبکه های جدید از جمله شبکه فیلم و سریال و نیز شبکه ورزشی را داده ایم و تاکنون فقط شبکه مستند برای تهرانیها را آماده کرده ایم. شبکه ای که البته وجود و حضورش لازم و ضروری بود، اما با این وضع ناقص، مانند نبودش است. این شبکه ها به خودی خود باعث پیشرفت و کم شدن بیکاری در جامعه می شود. نباید در این میان به این موضوع نگریسته شود که تعدادی کارمند در این دوشبکه استخدام خواهد شد. به حاشیه های آن بنگیرید که باعث جذب جوانان به ساخت برنامه های جدید سوق خواهد داد و شاید حتی با کمبود نیرو در این زمینه ها هم روبرو شویم.

امید آنکه مسئولین به جای ارسال پارازیت فکر اساسی کنند و برنامه ها را به گونه ای آماده کنند که مردم خودشان تصمیم بگیرند که از ماهواره جدا گردند.

اما موضوع به همین جا ختم نمی شود! چرا که در حالیکه صدا و سیما در تلاش است که مردم را نسبت به برنامه های مبتذل فارسی1 آگاه کنند، به ناگاه برخی نشریات زرد، اقدام به چاپ مصاحبه و عکس از بازیگران سریالهای مختلف فارسی1 می کنند. به عنوان مثال نشریه «پرستو» در دو شماره به طور مجزا اقدام به چاپ عکس بازیگران سریالهای فارسی1 نمود. در شماره ماقبل عکس روبرو، عکس بازیگران سریال «سفری دیگر» را بر روی جلد این نشریه دیدیم و حالا در یکی از عکسها که توسط ما هم منتشر می شود، عکس بازیگران سریال «افسانه افسونگر» به چشم می خورد. حال سؤال اینجاست که چه ارتباطی می توان میان ارسال پارازیت و این نشریات زرد مشاهده کرد؟

اما سؤالی که بیشتر توجه ما را به خود جلب می کند این است که چگونه هیچگونه عکس العملی نیز از سوی وزارت ارشاد و یا مقامات قضائی مربوط به نشریات هم در قبال اینگونه مسایل صورت نمی گیرد؟ آیا فقط این شبکه مشکل دارد و یا اینکه کسانی هم که به طور خواسته یا ناخواسته برای این شبکه اقدام به تبلیغ می کنند هم دچار مشکل هستند؟ باید باور کنیم همانطور که بارها دیده ایم، برخی برای منافع شخصی، حتی دست به دست دشمنانمان هم می دهند. این بار باید توجه بیشتری به این موضوع کرد.

فارسی1 تهاجم یا رقابت؟

شبکه ی ماهواره ای فارسی1 چندی پیش از روی ماهواره هاتبرد قطع شد و به ماهواره های دیگر انتقال یافت. اما موضوعی که در اینمیان تعجب مردم را برانگیخت، ارسال پارازیت بر روی فرکانس این شبکه بود!!

قبل از هر چیز، مروری کوتاه می کنیم بر سرگذشت این شبکه:

فارسی1 در خرداد 89 به طور غیر رسمی وارد عرصه رسانه های تصویری گردید. مرداد همان سال، به طور رسمی افتتاح شد و برای اولین بار اقدام به پخش سریال های خارجی با دوبله ایرانی نمود. صاحب اصلی این شبکه «رابرت مرداک» صاحب دو خبرگزاری بزرگ آشیتدپرس و رویترز است. البته رویترز به صورت مورثی به وی رسید. مرداک صهیونیستی بزرگترین مافیای رسانه ای دنیا را در اختیار دارد. اما گردانندگان این کانال فارسی، تعدادی افغانی مقیم دبی هستند که با سرمایه مرداک اقدام به پخش سریال می کنند. البته مدیر این شبکه که توسط ماهنامه مدیریت ارتباطات، «حاجی کمیل» معرفی شده است، منکر هرگونه ارتباطی توسط مرداک با این شبکه فارسی زبان شده است. (لینک خبر) اما وی در این مورد توضیح نداد که پس از حضور گوگوش (فائقه آتشین) در کنسرت های برگزار شده توسط این شبکه در دبی، چگونه رابرت مرداک، قبل از آغاز این کنسرتها در محل برگزاری برنامه حاضر و دستمزد این رقاصه مبتذل را نقداً پرداخت می کرد؟ پس از افتتاح این شبکه بود که شبکه های GEM TV و pmc نیز به ترتیب اقدام به دوبله سریالهای خارجی کردند. آنچه که مشهود بود، دوبله ضعیف هر سه شبکه ماهواره ای بود. دو شبکه دوم نیز هیچگاه نتوانستند همچون فارسی1 در میان اکثر خانواده های ایرانی، جا خود را باز کنند. از دلایل این عدم توفیق می توان به چندین مور اشاره کرد که ما فقط به تعداد اندکی از آنها بسنده می کنیم:

1- فارسی1 اولین شبکه ی فارسی زبان بود که سریالهایی را با دوبله فارسی پخش کرد و همیشه اولین ها، یک گام جلوترند.

2- تبلیغات کم و نبود زیرنویس های تبلیغی در سریالهای این شبکه، آرامش را به بینندگان فارسی1 داد.

3- انتخاب سریالهای مختلف برای سلایق مختلف.

4- سانسور صحنه هایی که در خانواده های ایرانی یک اصل غیراخلاقی محسوب می شد.

5- تعداد بالای سریالها در طول روز و پخش بیشتر این سریالها در طول هفته که باعث جذب مخاطب شد که میدانست تقریبا در هر ساعت از شبانه روز، می توان قسمتی از سریال مورد علاقه خود را که ندیده، ببیند و یا اینکه یک یاچند قسمت را مجددا بازبینی کند.

و البته صدها دلیل دیگر که در این مقال نمی گنجد.

دو شبکه رقیب هر چند توفیقاتی به دست آوردند، اما هیچگاه نتوانستند جای فارسی1 را تنگ کنند.

در این میان دیگر شبکه های لس آنجلسی به ناگاه به گِل نشستند و یک به یک اعلام ورشکستگی نمودند. به طوریکه در طول مدت خرداد تا مرداد 89، این شبکه ها بخاطر نبود بیننده برای آنان، به ترتیب از دور خارج شده و از تعداد 40 کانال فارسی زبان به 25 کانال تقلیل یافتند. این درحالی بود که کمپانی GEM و هچنین گروه pmc اقدام به افتتاح چند شبکه جدید کرده بودند. خروج شبکه های ITN ، طپش یا همانpbc که از معروفترین و مشهورترین شبکه های لس آنجلسی بود و همچنین جام جم اینترنشنال که صاحب آن مالک کمپانی شوهای ویدئویی طنین در سالهای دور بود و نیز از دور خارج شدن چند شبکه زیر مجموعه این شبکه ها همچون طپش2، TOP TV و ... به خوبی حس شد. عدم استقبال اسپانسرهای مالی، کار دست حتی بهترین بازاریاب های شبکه ITN داد. در حالیکه این شبکه در چند سال اخیر توانسته بود، گروهی را تشکیل داده و اقدام به جذب سرمایه های کلان نماید.

اما فارسی1، نه تنها توانسته بود این شبکه های بی مصرف خارج نشین را از دور خارج نماید، بلکه به نوعی به طور ناخواسته در آرام کردن اغتشاشات بعد از انتخابات هم کمک شایانی نمود. چرا که بعد از افتتاح این شبکه، بینندگان شبکه های سیاسی نیز دیگر اصلا توجه خاصی به برنامه های سیاسی نداشتند و برایشان نیز فرقی نمی کرد که آن شبکه های سیاسی، چه مزخرفاتی را بیان می کنند. حتی ارسال پارازیت بر روی این شبکه های سیاسی و معاند نیز خبر مهمی برای آحاد مردم نبود. تمام این اخبار فقط چند روز بود و بعد از آن به فراموشی سپرده شد و حتی کسی هم به فرکانسهای جدید این شبکه ها توجه ای نکرد.

اما واقعیتی که باید به آن اشاره کرد این بود که فارسی1 با هدف سریال های خود را انتخاب می کرد. انتخاب سریال ویکتوریا که بیش از 160 قسمت به درازا کشید و به قول ایرانیها «به این فیلم آب بسته بودند» آخر این سریال را «آبکی» کرد، هدفی فراتر از جذب بیننده داشت. اشاعه فساد و فحشا در میان خانواده ها، هدف این شبکه بود. حتی انتخاب سریال «سفری دیگر» که همزمان اشاعه فساد و فحشا را در دستور کار داشت، عقاید اسلامی ایرانیان را درباره تناسخ مورد حمله قرار داد و موضوعی را که حتی از نظر علمی مورد قبول قرار نگرفته و فقط یک خرافه است را به مردم نشان داد. جالب این بود که در اکثر خانواده های ایرانی، حتی نام تناسخ کمی عجیب بود و تا آن زمان کسی با این موضوع به خوبی آشنایی نداشت. اما اکنون صهیونیست دیگر به خوبی درک کرده بود که نمیتواند از طریق مسایل سیاسی با ملت در بیافتد و باید ریشه ی این مسئله را هدف قرار دهد و این امکان ندارد، مگر با هدف قرار دادن نسل آینده این جامعه.

اما اتفاقی عجیب در این میان رخ داد. در حالیکه می رفت که آرام آرام حتی نام فارسی1 هم به فراموشی سپرده شود، ارسال پارازیت بر روی فرکانس این شبکه باعث تبلیغ وسیع برای ان کانال ماهواره ای گردید و مشتریان آن را دوچندان کرد و باعث شد که .....

در این مورد در پست بعدی سخن خواهیم گفت.

لینک مرتبط: فارسی1 یا صدا و سیما؟

بررسی انتخابات یازدهم

اکنون، فقط یکسال از انتخابات ریاست جمهوری گذشته است و سه سال دیگر مانده تا انتخاب یازدهم. شاید اکنون زود باشد که درباره ی انتخاب یازده سخن بگوییم. اما از آنجا که وظیفه ما اکنون آگاهی دادن و هوشیار کردن است، بنابراین از هم اکنون باید برخی از مسایل را عنوان کنیم.

برای اینکه بتوانیم به راحتی به این موضوع پی ببریم، باید نگاهی به کاندیداهای احتمالی دوره بعد ریاست جمهوری بیاندازیم.

1- از هم اکنون نمی توانیم برای اصلاح طلبان، کاندیدایی معتبر اعلام کنیم. زیرا اولاً هنوز متأسفانه برخی از سران اصلاح طلب، مشغول فتنه انگیزی هستند و اصلا توجهی به انتخابات در راه ندارند، ثانیاً شخص برجسته ای هم در میان آنان نیست که بتوانند وی را شاخص جلوه داده تا او به عنوان رئیس جمهور بعدی معرفی گردد. شاید همین نکته دوم باعث شده که برخی از سران اصلاح طلب هنوز به فکر فتنه انگیزی باشند. البته، گمانه زنی هایی در مورد حضور سید حسن خمینی برای شرکت در انتخابات بعدی صورت گرفته که با توجه به این موضوع که وی علاقمندی خاصی به سیاست در ملا عام نشان نداده، می توان به راحتی اعلام کرد که وی کاندیدای مورد نظر اصلاح طلبان نخواهد بود.

میرحسین موسوی هم که خود را با انتخابات دهم، به بی راهه کشاند. شخصیت و غرور و وجهه سیاسی خود را زیر پا لگد مال کرد تا چه چیزی را به دست بیاورد، الله اعلم؟!

2- علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی که نماینده مردم قم است، از کاندیداهای احتمالی جناح اصولگرایان است. وی که داماد آیت الله شهید مطهری است، در دوره نهم انتخابات ریاست جمهوری هم کاندید گشته بود، اما توفیق چندانی به دست نیاورد. هر چند حضور وی بر مسند ریاست سازمان صدا و سیما، با موفقیتهایی همراه بود، اما این حضور نتوانست وی را در انتخاب نهم یاریگر باشد! شاید حضور کم وی در مجامع عمومی، دلیل اصلی این عدم توفیق بود. اکنون لاریجانی، با حضور در مجلس، به دنبال موفقیتهای جدید است. اما روند ریاست وی، باعث شده که اصولگرایان تمایل چندانی به وی نشان ندهند! ماجرای درگیری های بی مورد با دولت، ماجرای دانشگاه آزاد و چندین مورد دیگر، همه با هم نشان از آن می دهد که چهره قابل اعتمادی برای اصولگریان نباشد. اما شاید در آخرین لحظات ورق برای وی برگردد.

3- چهره شاخص دیگر، رحیم مشائی است. رحیم مشائی هم با حضور در پست ریاست دفتر رئیس جمهور، از چهره های اصولگرا به شمار می رود. تحرکات دوچندان وی در دفتر ریاست جمهوری بالاخص دیدارهایی که با هنرمندان برقرار کرده است، خود نشان از اثبات شایعات حضور وی در انتخابات دوره ی بعدی می دهد. شایعات حضور وی در انتخابات بعدی، همه را به یاد مدویدف-پوتین می اندازد، اما آنچه مسلم است، عدم توفیق رحیم مشائی در انتخابات بعدی است. حضور اسفندیار رحیم مشائی در کنار دولت دهم و نسبت خانوادگی وی با دکتر احمدی نژاد، کفایت می کند که وی جزء دشمنان درجه 1 اصلاح طلبان باشد!!! اما رحیم مشائی چهره مورد قبول در میان اصولگرایان هم نیست!! بیان جملات عجیب و بعضا کمدی، او را از چشم اصولگرایان هم انداخته است. جملات عجیبی چون «ما با ملت اسرائیل هم دوستیم»!!!! و یا اینکه «حضرت نوح هم نتوانسته بود، همچون دکتر احمدی نژاد جهان را مدیریت کند»!!!! خود به خود، باعث تعجب، خشم و دوری اصولگرایان از وی شد. بنابراین نباید به توفیق رحیم مشائی امید چندانی داشت.

4- محمد باقر قالیباف دیگر چهره ی اصولگرای احتمالی در انتخاب یازدهم است. قالیباف که هم اکنون شهردار تهران است، همچون لاریجانی در انتخابات نهم شرکت نموده بود. اما وی هم توفیق چندانی نیاورد. شهردار تهران که قبلاً در پست حساس ریاست نیروی انتظامی قرار داشت، خدمات زیادی را به نیروی انتظامی کرد و حقوق شهروندی را نیز به خوبی برای مردم عامه تعریف نموده بود. اما چرا وی توفیقی در این انتخابات به دست نیاورد، خود جای سؤال است که باید عوامل دیگری را مورد بررسی قرار داد. اما اکنون وی اکنون تحرکات جدی ای را شروع کرده و در این راه نیز روزنامه ارگان شهرداری نیز تمام تلاش خویش را برای معرفی هر چه بهتر وی به بهترین نحو انجام می دهد. شاید قالیباف امیدوار است که همچون احمدی نژاد دوره نهم، اینبار خود را از شهرداری به ریاست جمهوری معرفی کند. موفقیت وی در میان تمام کاندیداهای احتمالی نامبرده شده، بیشتر است؛ چرا که قالیباف و اصلاح طلبان دشمنی چندانی با هم ندارند و وی از چهره های محبوب اصولگرایان نیز به شمار می رود. بالاخص اینکه با تمام تبلیغاتی که در امور مختلف برای وی به را می افتد، خدمات قابل ذکری را در شهرداری تهران انجام داده است.

5- در این میان سخن از حضور چهره های مطرحی همچون علی اکبر ولایتی، موسوی لاری و .. است. اما برای اطمینان باید نشست و دید که آیا این افراد برای انتخابات بعدی، آماده می شوند یا نه؟

تفاوت تورم و گرانی!!

یادش بخیر! شیخ اصلاخات در مناظره انتخابات خرداد 88، چه سوتی عجیبی داد!!! کاندیدای ریاست جمهوری، هنوز تفاوت تورم و گرانی را نمی دانست! می گفت که «ننه جونش هم می داند گرانی چیست؟» و بعد در مورد تورم سخن گفت!

موضوعی که در اینجا باید در مورد آن سخن بگوییم این است که تفاوتی است میان تورم و گرانی!

به زبان ساده، تورم، مقدار بالا رفتن قیمت اجناس در طول مدت یکسان - مثلاً یک سال- را می گویند. اما گرانی تقریبا در مورد قدرت خرید مردم است.

برای درک تفاوت آن، مثالی ساده می زنیم: ممکن است که مثلا در یکسال نرخ تورم 30% باشد، اما این نرخ تورم در قدرت خرید مردم احساس نشود! چون قدرت خرید مردم بالاست و بخاطر همین موضوع نرخ تورم به چشم نمی آید! اما دقیقا این موضوع می تواند برعکس هم باشد! مثلا نرخ تورم حتی تک رقمی و زیر 5% هم باشد؛ اما بخاطر قدرت پایین خرید، احساس کند شدن چرخه اقتصادی بازار را می توان درک کرد.

در برخی از مواقع شما قدرت خرید پایین را احساس می کنید، اما این موضوع اصلا به گرانی و تورم ربطی ندارد! بخصوص در بازارهایی، چون بازار ایران!!

بازار ایران بر پایه حقوق کارمند و کارگر می چرخد! برخلاف بازارهای صنعتی که برپایه تولید و صادرات می چرخد! وقتی حقوق یک کارگر یا کارمند، در حدی غیرقابل تصوری، پایین باشد، مسلم است که قدرت خرید هم پایین می آید و این یعنی اینکه به طور ناخودآگاه، بازار دچار رکود اقتصادی می شود. در نتیجه احساس گرانی باز هم پیش می آید!

در بازار ایران برخلاف بازارهای جهان، و بر خلاف تصور بسیاری، اجناس گران نیست! آنچه که بیشتر باعث می شود که احساس گرانی کنیم، همین پایین بودن حقوقهاست. بعنوان مثال، در کشورهای شرق آُسیا، حقوق کارمندان و کارگران، ماهیانه تا 15 تا 20 هزار دلار می تواند باشد! یعنی چیزی در حدود 15 تا 20 میلیون تومان! بنابراین با داشتن چنین حقوقی، می توان تصور کرد که چرا با توجه به بالا بودن هزینه ها در این کشورها، کمتر کسی احساس گرانی و تورم را درک می کند.

اکنون دولت جمهوری اسلامی، چند سالیست که در تلاش است که حقوق کارمندان را افزایش دهد، حذف یارانه های انرژی هم در همین راستاست! امیدواریم که دولت بتواند در این امر خطیر که می تواند در 10 سال آینده، اقتصاد کشورمان را متحول کند، سربلند و سرفراز باشد!

حجاب و گفته های ریاست محترم جمهوری

رئیس جمهور در شبانگاه یکشنبه 23 خرداد، در گوشه ای از سخنانش به گشت ارشاد و تذکر به بدحجابی، اعترض کرد.

احمدی نژاد گفت: اینها را توهین می دانیم که زن و مردی در خیابان راه بروند و کسی بیاید بگوید نسبت شما چیست .
هیچ کس حق ندارد در این مورد سوال کند، این به معنای آن نیست که ما نابسامانی های اجتماعی را نمی بینیم و یا نباید اصلاح کنیم بلکه می گویم این روش، روش درستی نیست.اینها مال دولت نیست و آنها را قبول نداریم و تا آنجایی که بتوانیم برخورد و کنترل می کنیم .
برخی ها هستند که تا اسم زن می آید ناراحت می شوند ؛ آنها باید خود را درست کنند . وقتی نابسامانی های اخلاقی پیش می اید همه مقصر هستند و مردها نیز بیشتر مقصرند .
این اندیشه غلط است که در ذهن یک عده است و باید بیرون کنند و خود را اصلاح کنند . نه اینکه هر خانمی ، هرکاری کرد مورد تایید است اما نباید پنداشت که زن مبنا و مرکز مشکلات است .باورمان این است که هرکجا زن به طور انبوه وارد شد اجتماع انها بسیار سالم تر ، صحیح تر و اخلاقی تر است .
عده ای در هر دوره ای هر چند ماه می خواهند جنجالی در کشور به پا و برخورد کنند و به صراحت می گویم ما مطلقا و از بنیاد ، این را قبول نداریم .
این بدان معنا نیست که ما از عده ای که به طور سازمان یافته بخواهند مشکلات اخلاقی را در جامعه گسترش دهند چشم پوشی کنیم بلکه باید با کار اطلاعاتی و شناسایی و قانونی انها را بازخواست و مجازات کنیم .
برخی ها می گویند باید امر به معروف کنیم و این حرف درستی است اما قبل از امر به معروف باید پدیده ای در جامعه تبدیل به معروف شود و وقتی معروف شد و عموم جامعه گفتند این کار خوبی است با روش درست به او می گوییم این موضوع را رعایت کند . اما اگر کسی اصرار دارد سازمان یافته و با وصل به بیگانه ذهن جوانی را تخریب کند ،کارش جداست .هیچ کس نباید بدون حکم قاضی ،کسی را مجازات کند مگر جاهایی که بر طبق قانون باشد مثلا در جرایم راهنمایی و رانندگی و نپرداختن قبض برق .
اما اینکه برای مسائل اجتماعی ماموری خودش تشخیص دهد و خودش مجازات کند صحیح نیست و امیدواریم نیاز به تذکر جدی من نداشته باشد .

روز بعد در بسیاری از رسانه های اصولگرا، به دکتر محبوب حمله ور شدند که «چگونه از یک شخصیت اصولگرا و مدعی پیروی خط امام(ره) اینگونه سخنان بر می آید؟»

آنچه بنده به آن توجه کرده ام، عمق سخنان دکتر است! عمقی که یادآور فاجعه ای بس بزرگ را نشان می دهد!

اول در خصوص آنکه آیا این سخن دکتر احمدی نژاد، ضد ارزشهای امام راحل است یا نه، باید به این موضوع توجه کنیم که در سال های آغازین انقلاب، امام راحل نیز با حجاب اجباری مخالف بودند. می توانید به سخنرانی ها و مقالات آن حضرت مابین سالهای 57 تا 60 مراجعه فرمایید.

اما نکته ای که در اینجا حائز اهمیت است، آن است که از لابلای سخنان رئیس جمهور میتوان برداشت که اولاً حریم خصوصی شهروندان باید حفظ شود. ثانیاً جامعه، خانواده و مذهبیون و ... برای حفظ حجاب و از آن بالاتر، برای حفظ دینداری در بین قشر جوان چه کرده اند که امروز می خواهیم به این افراد غافل حمله نماییم؟! اگر توجه کرده باشید، بخصوص نسل اول انقلاب که تقریبا با حقیر هم سن هستند، به یاد می آورند که جوانان امروز و دانش آموزان دیروز، از کلاس های دینی و غیر دینی خود، چیزی جز اینکه «نماز بخوانید»، «روزه بگیرید» و جملاتی اینچنینی که «فقط انجام بدهید» نشنیده اند. آنانکه دین خود را حفظ کردند، فقط کسانی بودند که خود به دنبال چراییها رفته اند؛ که متأسفانه این افراد به دلایل مختلف درصد زیادی از جامعه را تشکیل نمی دهند. چرا که باز هم در همان مراکز آموزشی، فقط حفظ کردنها را می آموختند، نه اندیشیدن را!! به همین خاطر امروزه حجاب موضوعی شده است که بر سر اساس آن اختلاف پیش آمده و هنوز هم متأسفانه دستگاه های ذیربط به دنبال رفع اساسی نیستند. بلکه به دنبال مسکن آرام بخشی می چرخند که شاید حتی چند هفته هم پاسخگو نباشد؛ بلکه شاید باعث شود که اوضاع را وخیم تر نماید.

اکنون و با توجه به سخنان اندیشمندانه دکتر احمدی نژاد، به جای آنکه به دنبال آرامبخش موضعی باشیم، بهتر است که به اساس جامعه فکر کنیم و بنا و پی را دوباره بسازیم. نه برای یکبار، که برای همیشه!

آرش سیگارچی و دروغهایش

آنانی که دسترسی به ماهواره دارند، به خوبی «آرش سیگارچی» مجری شبکه صدای آمریکا(VOA) را می شناسند.

اما امروز درباره وی در شبکه نامبرده نمی خواهیم سخن بگوییم. بلکه در مورد مطلبی که او در وبلاگ شخصی خود نوشته باید نکاتی را ذکر کنم.

سیگارچی دروبلاگ شخصی اش، از فیلم «تقاطع»، به سختی انتقاد کرده و آن را بسیار ناشیانه دانسته و در عین حال متذکر شده است که دستگاه های داخلی برای رفع اتهام از «عباس کارگر جاوید» آن را ساخته اند.

اما براستی آیا اینچنین بود؟

با مشاهده فیلم مستند «تقاطع» و کاری تازه از صدا و سیما جمهوری اسلامی، انگشت اشاره به سمت ضدانقلابیون گرفته شد و همین موضوع باعث گردید که ضدانقلابیون در تلاش و تکاپو باشند تا به هرگونه شده، دوباره انگشت اشاره را به سمت نظام جمهوری اسلامی بازگردانند. همین مسئله باعث شد که آرش سیگارچی هم در این میان برای آنکه هم خود را بیطرف نشان دهد و هم اینکه این انگشت اشاره را به سمت نظام بازگرداند، با مقاله ای توهین آمیز که شعور خواننده را به سخره گرفته بود، سعی داشت که مسئله اصلی این فیلم مستند را که پرداختن به موضوع قتل «ندا آقا سلطان» بود، به سمت و سوی یک شخصیت بنام «عباس کارگر جاوید» بازگرداند تا توجه بیننده به موضوع اصلی جلب نشود. موضوعی که راز حضور یک زن هم در این میان بود. هر چند میان فیلم «تقاطع» و کلیپ پخش شده از سوی وبلاگ «کلیپ مبارز» تفاوت های فاحشی بود، اما ابعاد این دو فیلم نشاندهنده ی آن است که نیازی به حضور مأموران اطلاعاتی در آن صحنه نبود. چرا که درگیری در جایی دیگر بود و باید مأموران امنیتی در محل مأموریت خود حاضر می شدند. از سویی دیگر نام «ندا آقاسلطان» تا آن لحظه به گوش کسی نخورده بود و این موضوع که نیاز به کشتن وی احساس می شد نیز در این میان فرضیه ای غلط محسوب می شود.

اما آرش سیگارچی برای برخی ادعاهای خود و حمله مسلحانه، اقدام به ارایه عکس هایی کرده بود، که به جز دو عکس همگی، برای رد گم کردن بود.

عکس اول مربوط به حمله اغتشاشگران به پایگاه بسیج بود که نگهبان این پایگاه با اسلحه در حال حفاظت بود. به فرض آنکه نگهبان و پاسدار این پایگاه اقدام به شلیک هوایی (البته به گفته برخی از جریانات سبز) کرده باشد، خالی از منطق و قانون نیست! چرا که بر اساس قوانین نظامی کلیه کشورها، حمله به پایگاه نظامی، برخورد نظامی هم در بر خواهد داشت و این منوط به ایران نیست. حتی در کشورهای غربی که مدعی دمکراسی هستند، چنین منطقی حکم می کند.

اما آنچه که مرا به تعجب واداشت، استفاده ابزاری سیگارچی از یک عکس بود که تمام ادعاهای وی را مردود می کرد و اتفاقا در نتیجه گیری از قتل «آقاسلطان» و امثالهم به نظام جمهوری اسلامی در نزد افکار عمومی بیشتر می تواند کمک کند.

برخلاف نظر «آرش سیگارچی» آنچه در عکسی که مشاهده می کنید، مأموران امنیتی را نشان نمی دهد. شاید وی اصلاً به کسی که کلاه ایمنی به سر دارد و در مجاورت کسی که اسلحه به دست دارد، توجه نکرده و یا اینکه وی را جز مأموران انتظامی دانسته است؛ که در هر دو حالت این امر به ضرر گفته های وی است. زیرا در حالت اول، وی بدون توجه به حقیقت، اقدام به درج تهمت کرده و در حالت دوم هم مشخص است که مأموران انتظامی که کلاه ایمنی به سر داشتند، همگی با لباس نیروی انتظامی بوده اند و در ثانی، کلاه ایمنی مورد استفاده در نیروی انتظامی، به هیچ عنوان شباهتی به این کلاه ایمنی مخصوص موتورسواری ندارد!!!
اگر وی به عکس مندرج، بیشتر توجه می کرد، متوجه می شد که کسی که در کنار مرد اسلحه به دست است و کلاه ایمنی به سر دارد، با سنگ به سمت روبروی خود می دود! و این یعنی اینکه وی می خواسته به سمت مأموران سنگ پرتاب کند.
آیا به نظر شما، یک مأمور یا به اذعان برخی لباس شخصی، اسلحه را به طرف مأموران دیگر می گیرد؟! یا اینکه شاید جدیداً مأموران امنیتی، برای آرام کردن اغتشاشگران، از پرتاب سنگ استفاده می کنند؟!!!
ناگفته پیداست که آنچه «سیگارچی» به دنبال آن بوده را به دست نیاورده و ناخودآگاه انسان را به یاد آیه شریفه: «و مکروا و مکر الله و الله خیرالماکرین» می اندازد.
این عکس به خوبی نشان می دهد که اغتشاشگران نیز در آن ایام، اسلحه به دست بوده اند و نتیجه ای که می توان گرفت، آن است که هر کدام از کشته هایی که به واقع صورت گرفته، احتمال آن هست که به دست همین عوامل بوده باشد تا به گونه ای لکه ای بر پیشانی نظام بزنند.