تا چالوس را چندین بار رفته بودم؛ با مسیر کم و بیش آشنایی داشتم؛ پس مشکلی نبود. می دانستم تقریبا سه ساعت و نیم در راه خواهم بود٬ اما با تأخیری که در حرکت داشتیم٬ و توقفهای مورد لزوم در بین راه٬ ساعت ۵ و نیم صبح به رامسر نزدیک شدیم. نزدیک رامسر استراحتی دو ساعته همراه با صبحانه داشتیم و بعد به راه افتادیم. وصف راه تا چالوس برایم ساده است٬ چرا که بارها این مسیر را طی کرده ام؛ اما از اینجا٬ تازگیهایی برایم وجود داشت! از اینکه نوشهر فقط ۵ کیلومتر با چالوس فاصله دارد و این موضوع که بسیاری از شهرهای استان مازندران چنین شکلی دارند٬ برایم عجیب بود! نزدیکترین شهرها به رشت حداقل ۱۵ کیلومتر با رشت فاصله داشتند٬ در حالیکه در استان مازندران بیشترین فاصله بین شهرها٬ همین مقدار بود. اما سرسبزی و طراوت استان گیلان از چالوس و نوشهر به بعد دیده نمیشد؛ بطوریکه وقتی وارد شهر ساری شدیم٬ حس کردم وارد شهرهای مرکزی کشور شده ام! بارها از رشت به اصفهان و تهران رفته بودم٬ اردبیل و سرعین را هم دیده ام٬ به جرأت می گویم که ساری بیشتر شبیه شهرهایی همچون قزوین و ساوه و … خشک بود؛ حتی اردبیل و سرعین را که به یاد می آورم٬ سرسبزتر از ساری برایم بود! واقعا از نظر سرسبزی٬ هیچ شهری هم پای رشت نیست. اما برخلاف سرسبزی شهر رشت٬ شهرسازی در رشت به پای ساری نمی رسید! مسئولین شهری در ساری تلاشهای قابل توجه ای برای آبادانی شهری کرده بودند که به خوبی ملموس بود؛ حال آنکه در رشت٬ هنوز درگیر آبهای سطحی شهر در زمان بارندگی هستیم؛ ساخت و ساز شهری و آبادانی آن که باید توسط مسئولین صورت بگیرد٬ جای خود!
ساخت وسازهای مختلف در بین راه، چشم نواز بودند! آپارتمانهای بلند! یا بهتر بگویم: آسمانخراشهای عظیم! زیبایی های شهرهای شمالی، چشم نواز بودند! از رامسر که عبور می کنی تا چالوس، تمام این ساختمانها هستند! حتی تا ساری هم کم و بیش دیده می شوند! بیشتر هم جذب سرمایه گذار بخش خصوصی که اکنون با ساخت و سازهای زیاد، ایجاد اشتغال کرده و پس از ساخت، با جذب توریست، ایجاد اشتغال خواهد نمود.
ادامه مطلب ...