رئیس جمهور محترم و مردم دوست آمریکا!!!!! در پیام نوروزی خود، پس از کلی چرندبافی، به حمایت از مردم ایران پرداخت و عنوان کرد که دوست دارد که مردم ایران در آرامش و در تعامل با جهان آزاد باشند!!!!!!
همان زمان و قبل از آن و بعد از آن، می شنیدیم که مقام معظم رهبری از دولتمردان آمریکا بعنوان کسانی یاد کرده اند که دستان آهنی خود را در زیر دستکش های مخملی مخفی کرده اند. شاید آن زمان بودند کسانی که این حرف را باور نداشتند و همچنان ایمان به آمریکا و دولتمردانشان داشتند.
اما امروز، آن دستان آهنی که رهبری فرزانه و دوراندیش از آن یاد می کردند، یک بار دیگر خود را نشان داد.
اوباما در تازه ترین اظهار فضل خود ایران را به حمله ی هسته ای تهدید نموده است! رئیس جمهوری که در پیام نوروزی خود زیادی به مردم ایران اظهار لطف فرمود!!! اکنون الطاف کدخدامنشانه ی خود را تکمیل کرده است و مردم ایران را به کشتار تهدید می کند.
اما جناب اوباما:
اولاً به قول رئیس جمهوری مردمی مان، جناب دکتر احمدی نژاد، گنده تر و گردن کلفت تر از تو هم نتوانستند غلطی بکنند.
ثانیاً این مملکت، خونهایی را برای اسلام داده که امروز، فقط باید چشمان کورتان را باز کنید تا ببینید که جوانان این مرز و بوم از مرگ نمی هراسند و اگر فتوای جهاد از سوی رهبر آزادگان جهان صادر شود، همان کاخ سفید را بر سرت خراب می کنند.
ثالثاً شما - دولت فخیمه آمریکا - که خود را کدخدا دنیا می دانید!! آیا روش کدخدایی را هم بلدید؟!
یادتان رفته که چه بلایی سر هیروشیما و ناکازاکی آوردید؟! پس از گذشت چند دهه از آن فاجعه، هنوز هر سال در زمان سالگرد آن اشتباه دولت تان مجبورید مثل سگ سرتان را پایین بیاندازید و از مردم بخاطر نسل کشی عذرخواهی کنید! اما به یاد داشته باشید که دلاورمردان ایرانی، همچون مردم ژاپن نیستند که آرام بنشینند! در آن صورت هیچ وقت بخشیده نخواهید شد و تا ابد باید آمریکا به خود بلرزد که هر لحظه این احتمال وجود دارد که واشنگتن به دست ایرانیان ویران شود.
رابعاً باز هم می بینیم که این ملت بزرگ ایران نیستند که دنیا را تهدید می کنند! بلکه این دولت مستکبر و کثیف و دست نشانده ی صهیونیستی شماست که دنیا را تهدید می کند. راستی چرا هیچگاه پاسخ آن سؤال رئیس جمهورمان را ندادید؟! سؤال را یک بار دیگر برایتان عنوان می کنیم تا یادتان بیاید: «آیا در طول تاریخ کسی به یاد دارد که ایران به سرزمینی تجاوز کرده باشد؟!»
خامساً با آنکه از کمونیست متنفرم، اما بعضی وقتها فکر می کنم که ای کاش کره شمالی شما را آماج حملات اتمی خود قرار می داد تا بدانید که بمب اتم «همچین هم خوب نیست».
ولی با این همه، بدانید که سالهاست که جوانان ایرانی منتظر جهاد هستند! جرأت دارید، بفرمایید!
سوار تاکسی زرد رنگی می شوم؛ فلکه اول باید پیاده شوم.
دست در جیبم می کنم که کرایه را حساب کنم، ۱۵۰تومان می دهم، منتظرم که راننده الباقی را پس دهد، اما بی خیال است و در مقصد ترمز می زند تا پیاده شوم!! چیزی نمی گویم، ۲۵تومان این همه ارزش ندارد که حرفی بزنم.
دوباره باید تاکسی سوار شوم! تاکسی بعدی را سوار می شوم. پول خرد ندارم، بجایش ۵۰۰ تومانی می دهم تا در چهارراه اول پیدا شوم. راننده ۳۵۰تومان بر می گرداند! پس 25 تومان باقی چه شد؟ باز هم هیچی نمی گویم! اشکالی ندارد، شاید پول خرد ندارد!
به کارهایم می رسم و می خواهم سوار تاکسی شوم، مقصدم ۳ کورس است! کرایه اش هم ۲۲۵تومان می شود، ۲۵۰تومان به راننده تاکسی می دهم، باز هم از ۲۵تومان باقی خبری نیست!!!!
مثل اینکه راننده ها دست به یکی کرده اند و مرا نشان کرده اند!!! ۷۵ تومان ارزشی ندارد! اما اگر هر راننده تاکسی به مسافرانش ۲۵تومان ندهد، و در مجموع در طول روز 200 نفر را سوار کند، مجموع ۵۰۰۰ تومان به جیب زده است که اصلاً حقش نبوده! یعنی ماهیانه ۱۵۰هزار تومان ناقابل! از ۲۵ تومانی ها کاسب است!
آخرین جا کارم را انجام می دهم، تاکسی سوار می شوم تا به منزل برگردم! جلوتر از من، یک مسافر پیاده می شود، توجه کردم که ۲۵تومانی الباقی او را هم پس نمی دهد! چرا رانندگان این گونه رفتار می کنند! پس فقط با من این رفتار صورت نمی گیرد! وقتی پول کرایه را حساب می کنم، راننده باز هم ۲۵ تومان کم می دهد، می گویم: «مگه کرایه چقدره؟«
- چطور؟ کم دادم؟
۲۵ -تومن کمه!!!
- بخاطر ۲۵تومن ناراحتی؟؟ توی این دوره زمونه ۲۵تومن چه ارزشی داره؟
می گویم: «خوب اگه ارزشی نداره، شما به جای ۲۵تومن یه ۵۰ تومنی به من پس بدید!«
تا این حرف را می زنم، راننده با قیافه ای حق به جانب ۲۵تومان مرا پس می دهد! جوری هم نگاه هم می کند که انگار فحش دادم!!!!
بحث سر ۲۵تومان نیست! بحث سر کلاهبرداری برخی از رانندگان است! چه شخصی و چه تاکسی!
می دانی که اگر یک نفر از تعداد ناراضی باشد، مال حرام به خانه ات برده ای؟!
به راستی چرا اگر کسی به دنبال حق خود است، حقش را کم ارزش جلوه می دهیم تا اندوخته مان را زیاد کنیم؟ آیا می دانید که همین مال حرام اندک، باعث بدبختی و فقر می شود و برکت را از شما دور می کند؟!
در 4 پست قبلی، سخن از به یغما رفتن تاریخ ایران توسط کشورهای مختلف دنیا کردیم و جالب این است که صدا و سیما نیز سکوت کرده است!
اما شیرین کاریهای صدا و سیما به همین جا ختم نشده است.
به این خبر از سایت خبری جهان نیوز توجه کنید:
«براساس آماری که از فروش آلبومهای مطرح ترین خوانندگان موسیقی پاپ در سال
88 منتشر شده ،فروش این آلبومها در سال 88 بسیار پایین بوده است .
به
گزارش سرویس فرهنگ و هنر جهان ،در حالی آلبوم "14" علی لهراسبی به عنوان
پرفروشترین آلبوم سال معرفی شده که فروش این آلبوم تنها "سیصد هزار" نسخه
بوده است.
این در حالی است که در سالهای قبل، آلبومهای متوسط به
چنین فروشی دست پیدا می کردند .بعد از آلبوم 14علی لهراسبی ،آلبوم "بنیامین
88 "با " 250 "هزار نسخه ،یکی بود یکی نبود رضا صادقی و "کما 2 "حمید
عسگری با فروش 200هزار نسخه و "ژاکت "محسن چاووشی ....در رده ای بعدی قرار
دارند .
میزان فروش کل آلبومهای موسیقی پاپ نیز 1350000نسخه بوده
است.
این در حالیست که آلبوم بنیامین 85 در سال 85بیش از "یک
میلیون ودویست هزار" نسخه فروش داشت و کما حمید عسگری نیز 1150000"فروش
کرد.
البته از سال 85 تا به امروز هرساله استقبال کمتری از موسیقی
پاپ می شود به طوری که در سال 86آلبوم سلام آخر احسان خواجه امیری با
550هزار نسخه پرفروش ترین آلبوم سال شد ودر سال 87عنوان پرفروشترین به
آلبوم یک شاخه نیلوفر محسن چاووشی با 400هزار نسخه رسید.»
مسئله شکست در فروش آلبوم های موسیقی پاپ فقط ظاهر ماجراست! هر روز از تهاجم فرهنگی سخن می گوییم و به خوبی می دانیم که هر روز گرایش جوانان به سمت موسیقی پاپ لس آنجلسی بیشتر از روز قبل می گردد و هنوز نمی دانیم که عدم حمایت صدا و سیما از موسیقی پاپ داخلی، غیر از آنکه منجر به شکست این موسیقی در داخل کشور می شود، باعث می شود که جوانان به سمت پاپ غربی گرایش بیشتری پیدا کنند.
البته در این شکست باید مجوزهای عجیب و غریب واحد موسیقی وزارت ارشاد را نیز مدنظر داشته باشیم که دراین راه نباید از مؤسسات فرهنگی عرضه کننده هم غافل شد که یکی از مقصران اصلی این شکست هستند. چرا که برای کسب درآمد بیشتر، هر کسی که بتواند آلبومی را تهیه نماید، اقدام به تکثیر و توزیع آلبوم های فاقد ارزش موسیقی، شعر و صدا می کنند و خریداران را در خرید آلبوم های جدید، ناامید می نمایند.
به راستی چه کسی بر عملکرد مؤسسات فرهنگی نظارت می کند و چه کسی مجوزهای آلبوم های عجیب و غریب را صادر می کند . چرا صدا و سیما به خوبی از موسیقی های شاد و البته مناسب حمایت نمی کند و بخشنامه عدم پخش موسقی پاپ را حتی المقدور صادر می کند؟
در این میان، متأسفانه مسئولان ذیربط، به جای آنکه به فکر چاره ای اساسی باشند، به فکر تسکین دادن دردهای مقطعی به یغما رفتن تاریخ ایران هستند!!!
هنوز دعوای ایرانیان و عربها بر سر خلیج همیشه فارس به پایان نرسیده و خاطره به یغما رفتن اصلیت دانشمند بزرگ ایرانی، ابوعلی سینا توسط قطریها هم هنوز در یادها باقی است؛ هنوز مردم به یاد دارند که چگونه تاریخ ما را در فیلم «300» به تحریف کشاندند و اکنون نیز نوبت به کره جنوبی رسیده است که تاریخ ما را بنام خود به ثبت برساند، البته با چاشنی درامهای کره ای!!!
قدیمیترها به یاد دارند که همین 10- 15 سال پیش بود که شبکه یک سیما، کارتون هایی را از تلویزیون پخش می کرد که هرچند همه خارجی بودند، اما تمام ماجراها از کتب معتبر ایرانی قدیم همچون کلیله و دمنه بیرون آمده بودند و هنوز از یاد نبرده اند که ماجرای تام و جری از کتاب «موش و گربه» ی عبید زاکانی گرفته شده و همان زمان بود که مسئولان وقت وعده دادند که در آینده ای نزدیک کودکان و نوجوانان ایرانی می توانند کارتون هایی را ببینند که تولید داخل است، اما در کمال تأسف پس از گذشت بیش از 15 سال هنوز آنچنان که باید کارتون های ایرانی که قابلیت رقابت با همنوعان خارجی خود را داشته باشند، نمی بینیم! انمیشن های فوق العاده ساده و به همراه برنامه های عجیب همچون «فیتیله جمعه تعطیله» بنام داشتن طرفداران بیشمار آنهم به خاطر داشتن رقص و آوازهای غربی در این برنامه ی کودکانه، همگی دست در دست هم داده اند تا حتی کودکان و نوجوانان هم به سمت ماهواره و شبکه های کارتونی قدم بردارند. این در حالیست که ساخت سریال، فیلم و کارتون هر چند زحمات زیادی را می طلبد، اما به یاد داشته باشیم که می تواند درآمدزایی خوبی هم از طریق جذب آگهی و هم از طریق فروش این سریال ها به دست آورد که متأسفانه باز هم مسئولان به جای انجام وظایف، وقت خود را مصروف این می کنند که چگونه ماهواره را بدنام کنند!!!
اینکه شبکه های ماهواره ای بدنام هستند، در آن شکی نیست! و اینکه شاید 95% خانواده هایی که از برنامه های آن استفاده می کنند نیز می دانند که این شبکه ها ارزش چندانی ندارند، در آن هم شکی نیست!! اما کار به کجا رسیده که خانواده ها، ماهواره را از صدا و سیما بیشتر می پسندند! مسئولین ذی ربط، به جای آنکه وقت خود را مصروف ساخت و تولید برنامه نمایند، بیشتر وقت را مصروف بدگویی از شبکه های فارسی زبان ماهواره ای می کنند! نمونه ی بارز آن شبکه فارسی 1 است! اما به راستی در این تهاجم فرهنگی و به یغما رفتن تاریخ و فرهنگ کهن ایرانی، شبکه فارسی1 مقصر است یا مسئولین؟! در اینجا قصد دفاع از برنامه های مبتذل فارسی1 را نداریم! اما به یاد داشته باشیم که نگاه سرسری تلویزیون ایران به برنامه های پخش شده و همانطور که قبلا نیز اشاره کردیم، پخش با تأخیر فیلم و سریال های خارجی، به کمک شبکه های ماهواره ای آمده است!
سؤالی که در ذهن خوانندگان این مطلب و شاید 90% بینندگان تلویزیونی مطرح است، این است که چرا تلویزیون ایران، فیلم ها را با تأخیر پخش می کند؟ اگر این فیلم ها با فرهنگ ما هماهنگی ندارند، چرا بعد از گذشت سه تا چهار سال این پخش می شوند؟ و اگر هماهنگی دارند، چرا همزمان و یا در کمترین فاصله زمانی پخش نمی شوند؟ و باز هم سؤالی که در ادامه ذهن را به خود مشغول می سازد این است که چگونه است که فیلم و سریالی که تا همین چند سال پیش مورد انتقاد شدید رسانه ی ملی قرار گرفته است، و آن را فاقد ارزشهای مادی و معنوی می داند و همین دلیل را برای پخش نکردن آنها اعلام می کند، به ناگاه بعد از گذشت چند سال با فرهنگ ما هماهنگ می شود؟؟!!!
بهتر است در این آخر خبری هم از ویکی پدیا اعلام کنیم که قسمت های ابتدایی فصل اول سریال فرار از زندان در شبکه سوم سیما دوبله شد، اما به ناگاه ادامه این دوبله متوقف گردید!!! این در حالیست که شبکه فارسی1 اقدام به دوبله کامل این سریال نموده و بینندگان این شبکه منتظرند که این سریال را به طور کامل ببینند. از نکات قابل توجه در رابطه با پخش این سریال این است که مؤسسه جوانه پویا در حال حاضر اقدام به عرضه سی دی های این سریال نموده است!!!! اما شبکه سوم سیما حاضر به دوبله و پخش این سریال نشد!!!! آیا این سیاست های «یک بام و دو هوا» خود باعث لطمه زدن به فرهنگ ما نشده است؟! آیا ساخت سریال های سبک و بی برنامه که فقط قصد پر کردن برنامه ها را در تلویزیون دارند، باعث نابود شدن فرهنگ و به یغما رفتن تاریخ ما نمی شود؟ تاکنون صدا و سیما برای ساخت و تولید سریال های تاریخی قبل از اسلام، چه کاری انجام داده است؟!
گفتیم که سریال های کره ای با آنکه توفیق چندانی را توانستند در جذب مخاطب تلویزیونی کسب کنند، اما در حقیقت خود آنها نیز دارای ایراداتی بودند. از آن جمله که می توان سخن گفت، مطلبی است که در نشریه ی الکترنیکی مبین شماره 1086 به تاریخ 23 اردیبهشت 1388 به قلم «یاسمن آتشی» اشاره کرد:
«بدبختانه عدم شناخت نسل امروز نسبت به تاریخ
باشکوه ایران باعث شده است که بسیاری از
داشته های
خویش را در دستان دیگران ببینیم و لذت هم
ببریم
!
سریال افسانه جومونگ (ساخته کشور
کره جنوبی) در واقع بخشی از تاریخ ایران را ربوده
است.
آنها نام ارمنستان را لاک گرفته و بر آن
سرزمین
بویو گذارده اند فرمانروایی ایران را هم
سلسله هان
نامیده اند. در تاریخ سلسله (هان)
سواره نظام
زره پوش وجود ندارد این سواره نظام بنا بر
همه
اسناد تاریخی مربوط به ارتش پارت ایران
بوده است .
وقتی از درگیری دولت هان با یاغیان
صحبت می
شود و بدین خاطر بویو دست به حمله به
مناطق اطراف
خود می زند در واقع زمانی است که
فرمانروایی ایران
با یاغیان هوسپائوسینس (شورشگر تازی) و
گوردی
ین، آدیابن و اُسرائن در باختر و سکاییان
در خاور
مشغول جنگ است در ضمن مهمترین نکته آنکه
گرفتن
گروگان از خاندان نافرمان نسبت به
فرمانروایی تنها
در ایران باب بوده است مهرداد پادشاه
اشکانی در
ارمنستان ( بخاطر آنکه بی طرفی کشورش را
زیر پا
گذارده و از رومیان حمایت نمود ) وارد
کارزار شده
و آرتاواز شاه ارمنستان را فرمانبردار
خویش نمود و
تیگران پسر آرتاواز را به عنوان گروگان به
پارت
فرستاد. رویدادهای بعدی باعث مداخله
دوباره ایران
شد و ارتش پارت، تیگران را به عنوان شاه
بر صندلی
پادشاهی به جای آرتاواز قرار داد. کشور
بی ریشه
کره با استفاده از تمثیل های ایرانی برای
خود
تاریخ می سازد در سریال یانگوم نخستین
رستم زاد (سزارین) را به یانگوم منتسب کردند و حال
در دل
تاریخ اشکانی ما برای سرزمین چوسان خود
هویتی
حماسی می سازند. باید با هزار درد افسوس
گفت به
خاطر عدم توجه رسانه های مسئول نسبت به
هویت و
تاریخ ملی ایران کشورهایی نظیر کره بجای
ما، آنها
را به نام خود نموده و در نهایت ما می
مانیم و
مشتی تاریخ غیر ایرانی !
بقول ارد بزرگ
اندیشمند و متفکر ایرانی: سرزمینی که
اسطوره های
خویش را فراموش کند به اسطورهای کشورهای
دیگر
دلخوش می کند فرزندان چنین دودمانی بی
پناه و آسیب
پذیرند.
برای شناخت بیشتر و بهتر
تاریخی که
کشور کره جنوبی به یغما برده است نظر شما
را به
بخش های از تاریخ دودمان اشکانیان و پارت
های
ایران جلب می کنم :
به مهرداد دوم پادشاه ایران زمین گفتند در
کشورداری صبوری کنید اردوان پدر شما و
همین طور
فرهاد پدر بزرگتان خیلی زود کشته شدند .
مهرداد
گفت در حالی که هوسپائوسینس ( شورشگر تازی
) و
گوردی ین، آدیابن و اُسرائن در باختر و
سکاییان در
خاور به جان مردم ایران افتاده و کشتار می
کنند
سکوت و نرمش به چه معناست . کشته شدن در
این شرایط
بسیار با ارزش تر از زندگی در خفت و ننگ
است
.
شجاعت پادشاه ایران مهرداد اشکانی
گویای این
سخن ارد بزرگ است که : برآزندگان و ترس از
نیستی؟!
آرمان آنها نیستی برای هستی میهن است.
مهرداد
دستور داد ارتش ایران بازسازی شود
استراتژی نظامی
خاص اشکانیان ، جنگهای نامنظم توسط
کمانداران
ورزیده بود که شالودهء ارتش اشکانی را
تشکیل می
دادند. گروههای سوارکار چالاک و کمانداران
قابلی
که می توانستند در حال سوارکاری ، از هر
سویی، هر
هدفی را نشانه روند . علاوه بر این ،
تمرینات
گروهی پیوسته آنها ،در میدان نبرد ،
الگوهای
نامنظم ولی هدفمندی از حرکت اسبها را
ایجاد می
کرد، که به نحوه ای غیر قابل پیشبینی ،به
هر سمت و
سویی می تاختند و به طور فردی یا گروهی
شلیک می
کردند . بخش دیگر سپاه مهرداد دوم سواره
نظام زره
پوش ایران که در باختر به آن سوارکاران
شوالیه و
در خاور به آنها سوارکاران آهنین می گفتند
تشکیل
می داد تمام بدن آنها و حتی بدن اسبهایشان
پوشیده
از آهن بوده و بدین شکل هر سپاهی را
شکافته و به
تسلیم وادار می نمودند .
فرمانروای
ایران یاغی
های باختر و خاور را مطیع خویش نمود و با
ووتی
فغفور فرمانروای چین از سلسله هان (۱۴۱ تا
۷۸ پیش
از میلاد) روابط سیاسی و بازرگانی برقرار
نمود
.
مهرداد دوم دوباره شکوه را به ایران
بازگرداند ..»
این متن کامل آن مقاله، بدون تدخل و تصرف می باشد.
کنار هم قرار دادن مطالعه این مقاله و سخنان نویسنده فیلمنامه افسانه جومونگ که در برنامه «از افسانه تا واقعیت» که در روز 29 اسفند 1388 از شبکه سوم سیما ایران پخش شد و نویسنده در آن برنامه اعتراف به این مطلب کرد که شاید فقط 2 صفحه از این فیلمنامه حقیقی باشد، پازل شک و تردید در این مورد که تاریخ ایران باستان پس از یغمای عربی، به یغمای کره ای ها هم رفته است، ساخته شده است.
اما سؤالی که در اینجا برای هر بیننده ای پیش می آید این است که چرا صدا و سیمای جمهوری اسلامی تاکنون فکری اساسی و ریشه ای برای این مسئله نکرده است؟ پخش یا عدم پخش سریال های کره دوای درد این موضوع نیست! برخورد قانونی با توزیع کنندگان سریالهای کره ای و ... هم بیان کردیم که به مثابه «قرص مسکن» برای این درد است. شاید یکی از دواهای درد این مشکل، ساخت سریالهایی بر اساس واقعیت از تاریخ ایران باستان باشد که مسئولان صدا و سیما به آن کاملاً بی توجه هستند.
اما در حقیقت، این نیز خود فقط گوشه ای از این دوای درد این معضل عظیم فرهنگی است.
برای مطالعه ادامه بحث، در پست بعدی همراه ما باشید.
در میان شبکه های تلویزیونی داخلی، شبکه سوم سیما از همه شبکه ها موفقتر است. دلیل آن هم پخش زنده مسابقات فوتبال داخلی و خارجی است که توانسته در ساعاتی از روز، بیننده را پای تلویزیون بکشاند. اما الباقی شبکه ها توفیق چندانی نداشته اند.
اما از حق نگذریم، باید بگوییم که در 15 سال اخیر، صدا و سیما در ساخت سریال های تاریخی - مذهبی سنگ تمام گذاشته است. هرچند ساخت سریال های تاریخی مربوط به ایران هم در دستور کار قرار داشت، اما با توجه به ایرادات تاریخی، آن موفقیت سریال های تاریخی - مذهبی را به دست نیاورد. همچون سریال روشنتر از خاموشی که چند سال پیش از شبکه اول سیما پخش شد که در آخر نفهمیدیم ماجرای زندگی ملا صدرا بود یا شاه عباس صفوی!!!!!!!! و یا سالهای مشروطه که ضمن ایرادات تاریخی که بیان آنها خود چند پست طولانی را می طلبد، با اذعان کرد که بیشتر از آنکه به ماجرای همان سال های مشروطه بپردازد، به ماجرا عاشق و معشوقی که از آذربایجان به اجبار روزگار به تهران کوچ کرده بودند، پرداخت. که البته معلوم نبود که همان داستان عاشق و معشوق چقدر سندیت دارد!
برای مقابله با تهاجم فرهنگی چه باید کرد؟
شاید راحتترین راه حلی که در چند سال اخیر به ذهن مسئولان مربوطه رسیده است، برخورد قانونی با مشکلات بیان شده در پست قبلی بوده است. مثلاً دستور جمع آوری دیش و ریسیور ماهواره، دستور جمع آوری فروشندگان سی دی های غیرمجاز و ... که البته تمام این ها مسکنی بیش نبوده و به جرأت می توان گفت که پس از گذشت 2 تا 3 روز دوباره «آش همان آش بود و کاسه همان کاسه». بدین ترتیب، با این راه حل کذایی هیچگاه به نتیجه نرسیدیم؛ بلکه مسئله کمی پیچیده تر و سنگین تر شد، به گونه ای که علاقمندی مردم به داشتن ماهواره و خرید از فروشندگان غیرمجاز سی دی، بیشتر شد و عملاً برخورد قانونی با شکست روبرو شد.
هر چند ساخت سریال های با مضمون درست خود در این مدت توانست که بر بسیاری از مشکلات فابق آید، اما روند کند این ساخت و ساز، باعث شد که باز هم چهره ماهواره ها در خانه ها بیشتر نمود داشته باشد تا شبکه های صدا و سیما! از سریال های موفق سیما در قالب تاریخی - مذهبی می توان به سریال های امام علی(ع)، تنهاترین سردار، ولایت عشق، مردان آنجلس، حضرت یوسف(ع) و ... نام برد که ضمن جذب مخاطبان فراوان، توانست جایگاه خوبی هم در کشورهای دیگر پیدا کند. به طوریکه آخرین اخبار از کشورهای عربی نشان دهنده ی توفیق روزافزون این سریال ها بوده است. اما این توفیقات در سریال های طنز خیلی کمتر بوده است. از سریال های فوق العاده موفق طنز می توان به پاورچین، نقطه چین، زیر آسمان شهر 1 و البته توفیق نسبی زیر آسمان شهر2 و مرد هزار چهره و سریال طنز و موفق و همچنین پر بیننده شبهای برره اشاره کرد. البته باید به این مجموعه ها، سریال های طنز با رویکرد اجتماعی ماه مبارک رمضان هم اشاره کرد که توانستند جایگاه مناسبی را پیدا کنند. در زمینه سریال های اجتماعی و ملودرام هم می توان به سریال نرگس و دلنوازان اشاره کرد که توانستند در میان مردم، جایگاه خوبی به دست آورند. اما در مجموع غالب سریال های پخش شده، نتوانستند آن آنگونه که باید و شاید جایگاهی محکم در بین خانواده ها داشته باشند.
اما در این میان سریال های افسانه گونه کره ای هم توانست جایگاه خوبی را در بین خانواده های ایرانی کسب نماید. سریال های موفق جواهری در قصر(یانگوم)، افسانه جومونگ، امپراتور دریاها، تاجر پوسان - که البته به موفقی و سریال قبلی نبود، اما این سریال هم جایگاه خوبی یافت - از آن جمله بودند. افسانه جومونگ تا بدانجا پیش رفت که صدا و سیما با پخش یک روز در میان این سریال توانست در زمان آشوبها و اغتشاشات، ساعاتی از روز را به کنترل این اغتشاشات بپردازد!!!! با آنکه پیش بینی می شد که روند پخش اینگونه سریال های کره ای ادامه بیابد، اما به ناگاه قطع این سریال های پرمخاطب، همه را شوکه کرد. بخصوص آنکه بیان می شد که حتی دوبله سریال امپراتور بادها که به نوعی ادامه سلسله گوگوریو را به نمایش می گذاشت و در میان مردم هم به جومونگ2 مشهور بود، به پایان رسیده و خبرهای رسمی و غیر رسمی از پخش این سریال در پاییز سال گذشته خبر داده بودند!
اما این ماجرای سریال های کره ای هم خود جای تأمل دارد! زیرا در بسیاری از موارد مشاهده شده بود که تاریخ کره نیز توسط فیلنامه نویسان دچار تحریف شده و جالبتر اینکه بسیاری از تاریخ ایران باستان دزدیده شده بود و بنام تاریخ کره جا زده شد. به طوری که در همان زمان ها بسیاری از وبلاگ ها و سایت ها شروع به انتقادات صحیح کردند.
در پست بعدی در این رابطه سخن خواهیم گفت.