بسیاری بر این عقیده اند که تا زمانی که دین از سیاست جدا نگردد، اوضاع سیاسی و اقتصادی یک جامعه بهبود نخواهد یافت.
از این رو امروز سعی خواهیم نمود که در جستاری کوتاه، به مرور این موضوع بپردازیم.
قبل از هر چیز باید بدانیم که جدایی دین از سیاست یعنی چه؟
جدایی دین از سیاست، شاخه ایست از سکولاریسم. در این مبحث بیان می شود که دین و سیاست نباید در امور یکدیگر دخالتی داشته باشند. چرا که این دو، دو مقوله جدا از هم هستند.
ریشه این ماجرا را باید در دین مسیحیت یافت. چرا که آموزه های دینی مسیحیت، پس از عروج حضرت عیسی مسیح(ع) به آسمان، مورد تحریف قرار گرفت.
یکی از شبهاتی که به مقام رهبری و ولی فقیه در ایران اطلاق می شود، حکمرانی بی چون و چرای رهبری است. متأسفانه به نوعی تعبیر می شود که انگار تاج با عمامه جای خود را عوض کرده اند!!! و صد افسوس که کسانی که این موضوع را نشر میدهند، به اندازه ی یک دقیقه، وقت خود را جهت مطالعه قانون اساسی، نگذاشته اند.
رهبر در حکومت جمهوری اسلامی، طبق اصل 107 قانون اساسی، توسط مجلس خبرگان رهبری انتخاب می شود. و می دانید که نمایندگان مجلس خبرگان رهبری نیز توسط مردم با آرای مستقیم انتخاب می شوند. به این ترتیب، رهبر در حکومت جمهوری اسلامی به رأی غیرمستقیم مردم انتخاب می شود.
این اولین تفاوت بین رهبری درحکومت جمهوری اسلامی و پادشاهی است. چرا که همانطور که می دانید، در حکومت پادشاهی، فرزند پادشاه از بدو تولد، بعنوان ولیعهد شناخته می شود که در صورت بروز هرگونه اتفاق برای پادشاه در هر زمانی، وی جانشین گردد.
در اصل 109قانون اساسی نیز شرایط و صفات رهبری در 3قسمت بیان شده است.
«1 - صلاحیت علمی لازم برای افتاء در ابواب مختلف فقه.
2 - عدالت و تقوای لازم برای رهبری امت اسلام.
3 - بینش صحیح سیاسی و اجتماعی، تدبیر، شجاعت، مدیریت و قدرت کافی برای رهبری.»
در قسمت اول بیان می کند که کسی می تواند در مسند رهبری بنشیند، که حتماً باید مجتهد باشد. بنابراین لزوماً نیازی نیست که مرجع باشد.