همنوایی

وبلاگ شخصی رضا بلبل پور

همنوایی

وبلاگ شخصی رضا بلبل پور

ازدواج هدف است یا وسیله؟

مسئله ازدواج، آنقدر اهمیت دارد که در دین مبین اسلام، به آن سفارش شده است؛ بطوریکه نبی مکرم اسلام، نیمی از دین را در ازدواج می داند.

امروزه بسیاری از خانواده های تازه تشکیل شده، به طور ناخودآگاه، پس از مدت کوتاهی زندگی مشترک، از هم می پاشد. دلایل زیادی برای آن توسط کارشناسان و روانشناسان بیان شده است که همگی در جای خود معقول و درست است. اما نکته ای بسیار مهم در این میان جامانده که به آن اشاره نشده و ما سعی خواهیم کرد در این برهه ی زمانی به آن اشاره کنیم.

اگر از جوانان سؤال شود که چرا می خواهید ازدواج کنید؟ پاسخ های متعددی خواهید شنید. اما تقریباً همگی متفق القول خواهند گفت که هر دلیلی که داشته باشد، حتماً باید عشق در میان باشد؛ و این را نقطه آغاز زندگی مشترک می دانند!

اما به راستی تاکنون متوجه شده ایم که برای جوانانمان، ازدواج هدف است، نه وسیله!

وقتی کسی قبل از ازدواج، عشق را نقطه آغاز زندگی مشترک می داند، یعنی اینکه برای رسیدن به معشوقه خود، دست به هر عملی خواهد زد. بدین ترتیب، عشق برای وی یک هدف محسوب شده و ازدواج والاترین و بهترین هدف دراین رابطه است. بدین ترتیب، زمانی که یک جوان به خواسته خود می رسد و با شخص مورد نظر ازدواج می کند، یعنی به هدفش رسیده و اکنون هدفی بالاتر و والاتر ندارد. همین موضوع باعث می شود که بسیاری از خانواده ها از هم پاشیده شده و غالب ازدواج های اینچنینی به طلاق بیانجامد. این موضوع البته بر ای عده ی اندکی صدق نخواهد کرد. اما آنچه مسلم است این است که برای اکثریت صدق می کند و پس از مدت تقریباً موتاهی از ازدواج، منجر به طلاق می شود.

اما باید دید که ازدواج خود وسیله است یا هدف؟ با این تعاریفی که عرض شد، مشخص است که ازدواج نباید هدف باشد؛ اما آیا ازدواج می تواند یک وسیله باشد؟ و اگر یک وسیله است، هدف والاتر چیست؟

انسان برای آن آفریده شده است که از نظر عرفانی به درجات بالا برسد و همانگونه که طریقه آفرینش نیز مشخص می کند، در انتها آدمی به خدا بازمی گردد: «انالله و انا الیه راجعون» بنابراین هدف نهایی انسان، رسیدن به تعالی است. جایی که با تمام وجود خدا را درک کند، نه از منظر عقلی که از نظر احساس! تا جایی که حضور خدا را در همه جا ببیند و از گناه و آلودگی دوری کند! به همنوعان نیکی نماید و با مظلوم باشد و حق او را از ظالم بستاند! خدا را همانگونه که مولایمان علی(ع) فرمود، بخاطر آنکه شایسته پرستش است، بستاید، نه برای طمع بهشتش و نه ترس از دوزخش! یکی از راه هایی که خداوند برای رسیدن به تعالی برای انسان گذارده است، ازدواج است! وسیله ای که با آن انسان باید جفت تکمیل کننده خود را بیابد و توسط این امر به خداوند نزدیکتر شود! یعنی حتی هوای شهوانی را برای خدا دوست بدارد و از همین هوای نفسانی هم برای رضای خدا دوری نماید.

این همان موضوعی است که اصلاً نه در خانواده ها و نه در مدارس، به صورت اصولی به کودکان آموزش داده نشده، فلذا کودک با رسیدن به سن بلوغ، مسیر حرکتی خود را گم می کند و به سمت و سویی می رود که نباید برود و انتهای کار وی، طلاق است و جدایی و بهتر بگوییم، فروپاشی جامعه! جایی که باعث می شود جوان به سمت و سوی انحطاط عقلی و اخلاقی برود و مسیر اصلی را رها کرده و به دنبال زندگی پوچ حرکت کند. در اینگونه زندگی، جامعه و بیشتر آسیب خواهد دید و توان برای رسیدن به شکوفایی از کف خواهد رفت. اینجا همانجایی است که امثال«صادق هدایت» ها خواهند رسید و امکان خودکشی بسیار بالا خواهد بود.

در اینجا متوجه می شویم که نه فقط ازدواج، بلکه هر چیزی وسیله است برای رسیدن به تعالی! رسیدن به باریتعالی، که اگر صحیح هدایت نشود، موجب انحطاط انسان خواهد شد. اما خطرناکترین وسیله همین ازدواج است!!! چرا که به غیر از مسایل جنسی، مسایل متعدد و مختلفی از جمله کمبود محبت، مشورت و ایجاد و حل و فصل مشکلات و ... در آن وجود دارد و چه بسا بسیاری از جوانان می اندیشند که ازدواج هدف است و این هدف، یعنی قدرت!!! یعنی هر کسی که به معشوقه رسد، قوی و زیباتر و .... است.

سلام آسیا

در کمال احترام به تمام استقلالی های عزیز، من یک پرسپولیسیم! به این تیم هم در همه شرایط افتخار می کنم.

امروز هم قهرمانی جام حذفی را گرفتیم تا بسیار خوشحال و شاد باشیم، آنهم در سالروز آزادسازی شهر خون و قیام، خرمشهر، شادیمان دو چندان شد.

هر چند بازیکنان تیم پرسپولیس در نیمه دوم، کمی خودخواهانه بازی کردند! که اگر چنین نبود، مطمئناً بازی نتیجه ای غیر از این داشت!

اما باید از هم اکنون به فکر آینده بود و نباید در غرور و شادی این قهرمانی در خواب غفلت بمانیم. کمی هم خوب است به خاطراتمان با این تیم بازگردیم تا شرایط پرسپولیس را بیشتر محک بزنیم.

دو فصل پیش، پرسپولیس با مدیریت کاشانی به قهرمانی لیگ دست یافت، در حالیکه فیفا، پرسپولیس را 6 امتیاز جریمه کرده بود، این مهم پس چند سال اتفاق افتاد. پس از کاشانی، داریوش مصطفوی و حاج عباس انصاریفرد آمدند که پرسپولیس نتوانست با این بزرگان، ره به جایی ببرد! در حالیکه بازیکنان بزرگی را هم جذب کرده بود! تیم پرسپولیس در حالی با همان بازیکنانی که در نیم فصل اول نتیجه ی خوبی نگرفت که با کاشانی و دایی در نیم فصل دوم نتایج بهتری کسب کرد و حام حذفی را هم به هواداران هدیه داد.

به راستی چرا پرسپولیس نتوانست در دو فصل و در غیاب کاشانی مقامی کسب کند؟ پرسپولیسی های قدیمی تر، دوران مدیرعاملی مهندس عابدینی را به خوبی به یاد دارند! کسی که وقتی رفت، پرسپولیس با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم کرد؛ سالها طول کشید تا حبیب کاشانی به پرسپولیس آمد و دوران طلایی آن زمان را دوباره تکرار کرد.

اما اکنون پرسپولیس با مشکلات جدی تری نسبت به سالهای گذشته روبروست. هنوز هیئت مدیره پرسپولیس مشخص نشده است! احتمال رفتن کاشانی هم بسیار بالاست! چرا که وی عضو شورای اسلامی شهر تهران است و باید به کار اصلی خود برسد، ضمن اینکه طیق قانون اجازه دو شغله بودن هم برای این مدت را هم ندارد! علی دایی سرمربی تیم هم اعلام کرده که با رفتن کاشانی از پرسپولیس، یک دقیقه هم در این تیم نمی ماند! حالا یک تیم آسیایی در دست ماست که تکلیف آن به هیچ عنوان روشن نیست! معلوم نیست چرا سازمان تربیت بدنی این همه درباره هیئت مدیره تأخیر دارد! این در حالیست که این تیم باید سریعاً خود را برای فصل بعد و لیگ قهرمانان آُسیا آماده کند. البته سعیدلو، رئیس سازمان تربیت بدنی از اعلام اعضای هیئت مدیره این باشگاه بعد از حام حذفی خبر داده بود! اما آیا این هیئت مدیره می تواند در این زمان اندک برای پرسپولیس، مثمر ثمر باشد؟ موضوعی که باید با شک و تردید به آن نگریسته شود! قدر مسلم باید در نظر داشت که این زمان برای آماده سازی تیم کافی نیست و از هم اکنون باید منتظر اخراج دوباره هیئت مدیره این باشگاه قدیمی در نیم فصل باشیم!

چه کسی آب به آسیاب دشمن می ریزد؟

شبکه فارسی1 مدتی است که از سوی تعداد کثیری از سایت های اصولگرا و در پاره ای اوقات نیز سایت های مخالف اصول مورد هجمه ی شدید قرار گرفته است.

شبکه فارسی1 نیاز به معرفی ندارد. با کمی سرچ در گوگل می توانید بفهمید که مالک این شبکه ی ماهواره ای کیست؟ اهداف این شبکه هنوز بر هیچکس به طور دقیق روشن نیست و کسی نمی داند که مدیران این شبکه، سریالهای خود را بر چه اساسی انتخاب می کنند! اما به وضوح مشخص است که برخی از سریالهای این شبکه، با عقاید اسلامی و همچنین فرهنگ اصیل ایرانی مغایرت دارد.

نگارنده شدیداً از اینکه در سایتهای اصولگرا و ... درباره شبکه فارسی1 مطلبی ولو در ضدیت این شبکه نگارش شود، مخالفم. چرا که اعتقاد دارم؛ که همان حکایت جعبه سیگار و شعار بر روی آن که نوشته است: «سیگار برای بدن مضر است، از کشیدن سیگار جداً خودداری کنید» برای این شبکه پیش خواهد آمد. یعنی باید اذعان کرد که این شبکه، بدون اینکه هزینه ای پرداخت نماید، در سایتها و روزنامه های ایرانی، صاحب تبلیغاتی مناسب شده است.

اما چه شد که این وبلاگ هم همان راهی را رفت که بسیاری از سایتهای اصولگرا رفته اند؟!

مدیر این وبلاگ، چون خود را معتقد به اصول اسلام، انقلاب و امام می داند، مطلبی در این باره به ذهنش خطور کرد که باید به همگان اعلام می کرد.

جمعه شب، گشت و گذاری در شبکه های ماهواره ای داشتم. برای صفحه دانلود مذهبی سایت پخش، از شبکه های مختلف مذهبی، برنامه های مورد نیاز را ضبط می کردم. در فواصل برنامه ها که به شبکه های دیگر سر زدم، متوجه پخش سریال «فرار از زندان» از شبکه فارسی1 شدم. آنچه که در این برنامه بیشتر از همه توجه ام را جلب کرد، دوبله کاملاً حرفه ای این سریال بود که برخلاف سریالهای قبلی، کاملاً به چشم می آمد! با کمی دقت، متوجه شدم که دوبله و پخش این سریال همان دوبله و پخش شبکه ویدئویی جوانه پویاست که از این شبکه پخش می شود. با تماسی که با برخی از دوستان گرفتم، متوجه شدم که این حدس درست است. 

اما سؤالی که ذهنم را به شدت مشغول کرد این بود که: چگونه این شبکه به زعم برخی  رسانه ها، صهیونیستی - که البته مالک آن طبق گفته رسانه های داخلی مرداک، که از مافیای رسانه ای و از عوامل صهیونیستی است- توانسته است دوبله ی این سریال را از داخل کشور خریداری کند؟

این مسئله اینگونه به ذهنم خطور کرد که مبادا این تبلیغات سوء، هدف دار بوده و در اصل برای معرفی هر چه بیشتر این شبکه به ایرانیان داخل و خارج از کشور بوده است؟ این سؤال زمانی شکل واقعی تری به خود می گیرد که شبکه GEM TV که از انگلیس پخش می شود و همچنین سریال های عامه پسندی بهتر به همراه دوبله ی قوی تری نسبت به فارسی1 دارد، از این هجمه های تند برخی رسانه ها در امان مانده است؟! اتفاقا شبکه فوق الذکر هر شب در ساعاتی خاص، از فیلم سینمایی با زیرنویس فارسی که از بهترین و پرمخاطب ترین فیلم های روز دنیا انتخاب می شود، استفاده می کند و در باقی ساعات هم به پخش سریال دوبله روی آورده است. اما این شبکه در امان است و شبکه فارسی1....

به هر ترتیب باید توجه کرد که مسلماً متأسفانه دستان پشت پرده ای در کار است که مبادرت به تبلیغات به هر نحوی برای این شبکه می نماید و کسی نیز در این رابطه پاسخگو نیست. اگر به واقع این شبکه صهیونیستی است و این موضوع نیز به وضوح مشخص است، چه کسی آب به آسیاب دشمن می ریزد؟

جناب رئیس جمهور! پل خلیج فارس، لطفاً!!

اواخر سال گذشته بود که ریاست محترم جمهوری در سفر استانی خود به استان هرمزگان، خبر مسرت بخش ساخت پل خلیج فارس را دادند.

این پل طرحی بود که از قبل از انقلاب، زمزمه ساخت آن به گوش می رسید. سال 57 انقلاب اسلامی به پیروزی رسید و مدتی بعد، جنگ علیه ایران آغاز شد و دولت و ملت به دفاع پرداختند. زمزمه های ساخت پل دوباره بعد از جنگ در دولتهای پنجم و ششو هفتم و هشتم، به گوش رسید؛ اما متأسفانه لابی های اماراتی، رگ کار را در همان ابتدای برنامه زدند و اجازه ساخت و برنامه ریزی داده نشد! تا اینکه سال گذشته دکتر احمدی نژاد از آغاز ساخت این پروژه در ابتدای سال 89 و پایان کار در انتهای سال 89!!! خبر داد. اما هنوز خبری از آغاز ساخت این پروژه نشده است.


اما پل خلیج فارس چیست؟


این پل، متصل کننده شهر بندرعباس به قشم است که می تواند ترانزیت کالا و حمل و نقل را آسانتر کند و به نوعی تأثیر مستقیمی بر کاهش کالا و یا درآمد داخلی کشور خواهد گذاشت.


ارزش پل خلیج فارس چیست؟


دولت وهابی امارات عربی متحده، سالانه از نبود اسکله تخلیه بار بیش از 100 هزار تن در ایران، مبلغی در حدود 6 میلیارد دلار صاحب درآمد است.

این مبلغ به دو قسمت سه میلیارد دلاری تقسیم می شود.

الف- به دلیل آنکه نزدیکترین اسکله به ایران برای تحلیه بار بیش از 100هزار تن در امارات وجود دارد، کشتی هایی که کالا به ایران ترانزیت می کنند، ناچارند که در امارات پهلو گرفته و بار را تخلیه کنند و سپس توسط کشتی های کوچکتر به ایران انتقال دهند. این جابجایی گمرک و حرکت لنج ها و کشتی های کوچکتر، مبلغی در حدود 3 میلیارد دلار در طول سال به جیب اماراتی ها واریز می کند. (ناگفته نماند که اسکله تخلیه بار 100 هزار تنی در بندرعباس وجود دارد، اما بیش از این اماکان تخلیه بار نمی باشد).

ب- کشتی هایی که برای ایران کالاهای سفارشی را حمل می کنند، پس تخلیه نیاز به سوخت گیری مجدد دارند. سوخت گیری مجدد، به جای آنکه برای ایران درآمدزا باشد، برای اماراتی ها درآمدزا شده است. زیرا همانجا که این کشتی ها تخلیه بار را انجام داده اند، سوخت گیری کرده و باز می گردند. این مبلغ چیزی در حدود 3 میلیارد دلار تخمین زده شده است.

بدین ترتیب دولت امارات، بدون هیچ زحمتی صاحب 6 میلیارد دلار در سال خواهد شد.

البته این پل منافع دیگری نیز با خود به همراه دارد. از جمله آسان کردن ترانزیت برای آسیا مرکزی و ... که می تواند تأثیر مستقیمی بر درآمد کشور بگذارد.


چرا طرح با این همه منافع، این همه مدت متوقف شد؟


دولت امارات، توسط لابی های درون کشورمان توانست، مدت های زیادی این پروژه را مسکوت نماید. اکنون نیز که با توجه به رکود شدید اقتصادی در دبی که مرکز درآمدزایی نامشروع امارات بود،‌ باعث شده که دولت امارات بیش از پیش، دست به دامان این موضوع شود تا شاید بتواند این آب باریکه را برای خود نگاه دارد.

اما سؤال ما از رئیس جمهور محترم این است، پروژه ای به این عظمتی، که تأثیر قابل توجهی بر اقتصاد ایران دارد و از طرفی، در برابر دولتی است که مدتهاست ادعاهای واهی بر سه جزیره ی ایرانی دارد و می تواند کمر اقتصاد آن را در این بازار راکد اقتصادی بشکند، چرا مسکوت مانده و هنوز ساخت آن آغاز نشده است؟!

حبیب بازگشت!

موج جدیدی از بازگشت خوانندگان لس آنجلسی با بازگشت سعید پورسعید آغاز شد.پورسعید که البته اکثریت معتقد به این بودند که وی در داخل کشور آلبوم های غیرمجاز خود را ارائه می نمود، باز هم آنچنان به چشم نیامد که بازگشت فریدون آسرایی که حتی به همراه «کامران» و «هنگامه» ترانه ایرانم را خوانده بود، به چشم آمد! اولین آلبوم فریدون هم با فروش فوق العاده همراه بود و این سرآغاز کارهای جدید فریدون شد. اما اینبار خبری عجیب همچون بمب در رسانه های خبری پیچید. رضا رشیدپور مجری باسابقه صدا و سیما خبر از بازگشت «حبیب محبیان» خواننده مشهور ترانه «من مرد تنهای شبم» داد! وی که قبل از تحویل سال به ایران بازگشته بود، پس از مدتی دوباره به آمریکا برگشت و شاید در آن زمان هیچ کس فکر نمی کرد که وی دوباره به ایران بازگردد. اما رضا رشیدپور خبر از بازگشت «حبیب» در ده روز گدشته داد و اینکه اتفاقا اولاً وی تنها نیست و خانواده خود را به همراه آورده است و ثانیاً محمد پسر حبیب نیز که وی هم خواننده است هم به همراه پدر بازگشته و ثالثاً اینکه حبیب اولین آلبوم خود را بعد از انقلاب در تهران ضبط می کند و اکنون نیز در استودیو برای کارهای ضبط به سر می برد. این خبر در میان اهالی طرفدار موسیقی موجی از خوشحالی به همراه داشت. در حالی که خبر از برگزاری اولین کنسرت وی نیز به طرفداران «حبیب» و اهالی موسیقی نیز شنیده شد.

اما آنچه که در این میان تعجب اهالی موسیقی را برانگیخت سخن برخی از سایت های خبری بود!

برخی از سایت های خبری از بازگشت حبیب اعلان ناراحتی کرده بودند! چرا که اعتقادشان بر این بود که این حرکت یعنی بازگشت از اصل انقلاب!!!

هر چه فکر کردم که بتوانم برای این حرف توجیه بیافرینم، نتوانستم! چرا بازگشت یک خواننده به وطن آنهم بعد از ده سال می تواند عدول از آرمان های انقلاب باشد؟! متأسفانه اول انقلاب برخی از عوامل خودسر، چنان برخوردی با موسیقی نمودند که شاید سالها اهالی موسیقی این برخورد را از یاد نبرند! شکستن آلات موسیقی، برخورد فیزیکی و لسانی با خوانندگان و نوازندگان و ... اتفاقاتی بود که توسط عوامل خودسر و بدون داشتن دستور و یا فتوا از مراجع عظام و بالاخص معمار کبیر انقلاب حضرت امام(ره) بود که غالب این عوامل حتی در پست های رسمی و غیررسمی نبودند و چه بسا بودند کسانی که در این میان برای تبرئه خود از فساد و لجنزارهای خودساخته قبل از انقلابشان، به اهالی موسیقی حمله ور شدند!! این ماجرا سالها ادامه یافت تا اینکه در اواخر دهه هفتاد شمسی،‌اهالی فن در مباحث جامعه شناختی به این نتیجه رسیدند که باید دوباره موسیقی را در جامعه احیا کنند و جوانان آن سالهای موسیقی آغاز به کار کردند. پیشگامان این عرصه خشایار اعتمادی، شادمهر عقیلی، دکتر محمداصفهانی، علیرضا عصار و قاسم افشار بودند و به خوبی به یاد دارید که اولین موسیقی پاپ بعد از انقلاب را صدا و سیما جمهوری اسلامی با صدای خشایار اعتمادی بنام «من و تو، درخت و بارون» که ترانه ای از مرحوم احمد شاملو بود و آهنگسازی آن را نیز شادمهر عقیلی به عهده داشت، پخش کرد.

درحالیکه موسیقی پاپ در ایران کم کم به روزهای اوج خود باز می گشت و خوانندگان لس آنجلسی به طور محسوسی به زمین می خوردند، اما با کمک دولت فخیمه هشتم!!!! بزرگترین آهنگساز پاپ بعد از انقلاب ایران، ‌یعنی شادمهر عقیلی عطای کار در داخل کشور را به لقایش بخشید و از ایران خارج شد! آن زمان تمام سعی وزارت ارشاد دولت آقای خاتمی بر این اساس بود که بتواند این اتفاق را به گردن خود شادمهر بیاندازد. اما با اولین کار شادمهر بنام «آدم فروش» که در ذیل همان ترانه نوشت «تقدیم به عرشیا» حقیقت بودن شایعاتی که بر سر زبانها افتاده بود، را آشکار نمود! شایعاتی بر این اساس که «عرشیا» خواننده ای که توسط خود شادمهر عقیلی به دنیای موسیقی ایران معرفی شده بود، به قولی «زیر آب» شادمهر را زده تا وی نتواند مجوز آلبوم جدید خود را بگیرد. «عرشیا» که نام اصلی وی «محمد حسین پهلوان» بود، تا قبل از آلبوم «بهونه» که آهنگسازی آن را شادمهر به عهده داشت و الحق هم به خاطر شادمهر عقیلی فروش خوبی کرد، تنها یک آلبوم مذهبی به بازار ارائه نموده بود که با استقبال چندانی حتی از سوی علاقمندان به موسیقی مذهبی و یا مذهبیون روبرو نشد! وی حتی پس از خروج شامهر عقیلی نتوانست آلبوم در خور طرفداران موسیقی ارائه دهد، به طوریکه که وزارت ارشاد بخاطر انتخاب و خواندن ترانه های بسیار سبک، وی را دو سال محروم از ارائه آلبوم نمود که بعد از آن ماجرا «عرشیا» از دنیای موسیقی محو شد!

اینجا بود که وزارت ارشاد دولت هشتم به جای کمک و همراهی با شادمهر، عامل اصلی خروج وی شدند تا موجی از خروج آغاز گردد! به طوری که پس از شادمهر، دکتر شاهکار بینش پژوه که از شاعران، آهنگسازان و خوانندگان خوب کشور بود نیز خارج شد و کم کم حتی کار به جایی رسید که مریم حیدرزاده شاعره پرآوازه ایران نیز، اشعارش را به خوانندگان لس آنجلسی از جمله هنگامه، کامران و هومن و ... فروخت و کمتر از ترانه های وی در داخل کشور استفاده شد. این موج خروج ادامه داشت تا اینکه برخلاف جریان آب، سعید پورسعید با آلبوم «بازگشت» بازگشت و پس از وی فریدون آسرایی نیز آمد. اما سیاست های غلط وزارت ارشاد دولت هشتم، باعث شد که تعدادی دیگر از این خوانندگان از کشور خارج شوند. هر چند در مدتی پیش نیز سعید مدرس که از آهنگسازان و خوانندگان خوب کشور بود و همچنین کارگردانی بسیاری از کلیپ های داخلی را برای خوانندگان جوان به عهده داشت، نیز از کشور خارج شد!

تمام این مسایل همگی این تصور را به همراه داشتند که احتمالا دوباره بازار موسیقی ایران با رکود مواجه خواهد شد. بخصوص آنکه خبر فروش پایین آلبوم های موسیقی نیز این مطلب را تأیید می کرد. خبری که شاید نشاندهنده نابودی مجدد موسیقی پاپ داخلی بود! اما بازگشت مجدد «حبیب» این نوید را دوباره زنده کرد که شاید یکبار دیگر بتوان این امید را در دل طرفداران موسیقی زنده کرد که موسیقی داخلی دوباره احیا می شود.

اما از تمام این ماجراها بگذریم، بازگشت خوانندگان لس آنجلسی به ایران می تواند خوبی هایی نیز به همراه داشته باشد. حقیر فکر می کنم که از چند جهت می توان این بازگشتها را به نفع مملکت دانست:

1- متأسفانه بخاطر نبود کنترل بر روی ترانه های لس آنجلسی، غالباً خوانندگان آن سوی آبها ترانه های سبکی را اجرا میکنند که متأسفانه جوانان این مملکت نیز برخی از این ترانه های سبک را که غالباً مبتذل نیز هستند، زمزمه می کنند.

2- فروش آلبومهای این خوانندگان، به جای آنکه ارز آوری برای ایران عزیزمان داشته باشد، برای آمریکا آرزآوری به همراه داشته است. تمام ایرانیان حاضر در اقصی نقاط دنیا، با خرید هر آلبوم یک خواننده مقیم لس آنجلس، دلارهای بی زبان را مستقیماً به آمریکا سرازیر کردند و دولت آمریکا نیز از این امر خشنود بود و هست!

3- کنسرتهای این خوانندگان به جای آنکه در شهرهای داخلی برگزار شود و باعث جذب توریست داخلی و خارجی برای ایران گردد، باعث رونق عجیب دبی و کوآلالامپور مالزی و این اواخر کردستان عراق، باکو و ایروان شد و ارزهای بی زبان این کشور را به جیب خارجی هایی ریخت که غالباً هم با دولت ما همسو هم نبودند!

و البته می توان هزاران دلیل دیگر نیز در کنار این سه دلیل آورد.

امید آنکه وزارت ارشاد بتواند با جذب خوانندگان لس آنجلسی، به گونه ای برنامه ریزی کند که جلوی فساد و فحشا گرفته شود و کمک شایانی به اقتصاد این مملکت نیز گردد.

جناب اوباما! ممنون!!!

رئیس جمهور محترم و مردم دوست آمریکا!!!!! در پیام نوروزی خود، پس از کلی چرندبافی، به حمایت از مردم ایران پرداخت و عنوان کرد که دوست دارد که مردم ایران در آرامش و در تعامل با جهان آزاد باشند!!!!!!

همان زمان و قبل از آن و بعد از آن، می شنیدیم که مقام معظم رهبری از دولتمردان آمریکا بعنوان کسانی یاد کرده اند که دستان آهنی خود را در زیر دستکش های مخملی مخفی کرده اند. شاید آن زمان بودند کسانی که این حرف را باور نداشتند و همچنان ایمان به آمریکا و دولتمردانشان داشتند.

اما امروز، آن دستان آهنی که رهبری فرزانه و دوراندیش از آن یاد می کردند، یک بار دیگر خود را نشان داد.

اوباما در تازه ترین اظهار فضل خود ایران را به حمله ی هسته ای تهدید نموده است! رئیس جمهوری که در پیام نوروزی خود زیادی به مردم ایران اظهار لطف فرمود!!! اکنون الطاف کدخدامنشانه ی خود را تکمیل کرده است و مردم ایران را به کشتار تهدید می کند.

اما جناب اوباما:

اولاً به قول رئیس جمهوری مردمی مان، جناب دکتر احمدی نژاد، گنده تر و گردن کلفت تر از تو هم نتوانستند غلطی بکنند.

ثانیاً این مملکت، خونهایی را برای اسلام داده که امروز، فقط باید چشمان کورتان را باز کنید تا ببینید که جوانان این مرز و بوم از مرگ نمی هراسند و اگر فتوای جهاد از سوی رهبر آزادگان جهان صادر شود، همان کاخ سفید را بر سرت خراب می کنند.

ثالثاً شما - دولت فخیمه آمریکا - که خود را کدخدا دنیا می دانید!! آیا روش کدخدایی را هم بلدید؟!

یادتان رفته که چه بلایی سر هیروشیما و ناکازاکی آوردید؟! پس از گذشت چند دهه از آن فاجعه، هنوز هر سال در زمان سالگرد آن اشتباه دولت تان مجبورید مثل سگ سرتان را پایین بیاندازید و از مردم بخاطر نسل کشی عذرخواهی کنید! اما به یاد داشته باشید که دلاورمردان ایرانی، همچون مردم ژاپن نیستند که آرام بنشینند! در آن صورت هیچ وقت بخشیده نخواهید شد و تا ابد باید آمریکا به خود بلرزد که هر لحظه این احتمال وجود دارد که واشنگتن به دست ایرانیان ویران شود.

رابعاً باز هم می بینیم که این ملت بزرگ ایران نیستند که دنیا را تهدید می کنند! بلکه این دولت مستکبر و کثیف و دست نشانده ی صهیونیستی شماست که دنیا را تهدید می کند. راستی چرا هیچگاه پاسخ آن سؤال رئیس جمهورمان را ندادید؟! سؤال را یک بار دیگر برایتان عنوان می کنیم تا یادتان بیاید: «آیا در طول تاریخ کسی به یاد دارد که ایران به سرزمینی تجاوز کرده باشد؟!»

خامساً با آنکه از کمونیست متنفرم، اما بعضی وقتها فکر می کنم که ای کاش کره شمالی شما را آماج حملات اتمی خود قرار می داد تا بدانید که بمب اتم «همچین هم خوب نیست».

ولی با این همه، بدانید که سالهاست که جوانان ایرانی منتظر جهاد هستند! جرأت دارید، بفرمایید!