همنوایی

وبلاگ شخصی رضا بلبل پور

همنوایی

وبلاگ شخصی رضا بلبل پور

گلی به جمال نیروی انتظامی

بلاخره یکی پیدا شد و یک فکر نیمه اساسی کرد!!! ( جایزه پلیس اصفهان برای تحویل دادن ماهواره!)


درست است که این خبر، یک فکر اساسی نیست! منتها تفاوت زیادی با کارهای سابق دارد که می تواند بسیاری را وادار کند که با خواسته ی قلبی دست به تحویل دستگاههای ماهواره دهند!


مدتها بود که می گفتیم که برخوردهای آنچنانی جواب مناسبی را نخواهد داد! اما گوشی نبود که بدهکار این حرفها باشد. ورود چند شبکه جدید دیجیتالی، از جمله iFilm، شبکه بازار، شبکه شما، و پخش آزمایشی شبکه نمایش، خود باعث می شد که خانواده ها با داشتن شبکه های مناسب خانوادگی، به سوی صدا و سیما گرایش پیدا کنند. اکنون با این حرکت در خور توجه نیروی انتظامی، می توان امیدوار بود که کم کم زمینه آموزشهای مقدماتی برای برچیدن ماهواره ها وجود داشته باشد.


در خصوص شبکه های جدید نیز  در پستهای بعدی سخن خواهیم گفت.

قذافی مرد!!!

در خبرها آمده بود که معمرقذافی به درک واصل شد!!! خوب به جهنم که مُرد!!! آنچه که بیش از هر چیز در این میان مهم است و 30سال است که کج دار و مریض پیگیر آن هستیم، سرنوشت شهروند ایرانی- لبنانی است که رهبری شیعیان لبنان را نیز به عهده داشت. آیت الله موسی صدر که در میان مردم به «امام موسی صدر» مشهور بود.

دو کشور ایران و لبنان در این 30سال پیگیر سرنوشت امام موسی صدر بودند، اما به اندازه کافی نبود. می توانستند در این 30 سال با فشار بین المللی بیشتری تکلیف را یکسره کنند، اما نشد!

اکنون قذافی به درک واصل شده، اما همچنان سرنوشت امام موسی صدر برای همه دوستداران و طرفدارانش مبهم و گنگ است. هر روز یک خبر تازه از لیبی درباره سرنوشت امام موسی صدر می رسد! یک روز امیدواریم که امام موسی صدر زنده باشد و روز دیگر ....

اکنون هم پایگاه های خبری دوباره خبر از شهادت یا درگذشت امام موسی صدر می دهند. (لینک خبر)

امیدواریم که دولت محترم جمهوری اسلامی و در صدر آن رئیس جمهور منتخب مردم، دکتر احمدی نژاد، پیگیر این ماجرا شوند تا تکلیف همه دوستان و طرفداران امام موسی صدر هر چه زودتر روشن شود.

چه باید کرد؟

خدایا! چه باید کرد؟!!

سر بالا می گیرم، زنان و دخترانی را می بینم که بی حجابی وقار بیشتری از این حجاب به آنها می دهد! موی برهنه شان از هر طرف روسری بیرون زده است و مانند دم اسب از پشت عیان است!

سر را به میانه می آورم! دستهایی که اپی لیدی کشیده و براقند!!! آستینهای کوتاه که گاهی تا بالای آرنج هم می رسند! حیا می کنم!

سرم را پایین می اندازم! پاهای برهنه ای را می بینم که نور چراغ در آن انعکاس یافته است!! به غیر از اپی لیدی دیگر با این پا چه کرده که این همه براق شده و نور در آن هویداست!! آخر پاچه های شلوار چرا این همه کوتاه شده!!!!

دیوانه می شوم! نمی دانم به کجا نگاه کنم!

با یکی از همین ها هم صحبت می شوم!

می گوید: چشمت را درویش کن!!! و دلت را صاف!!!

می گویم: چگونه چشمم را درویش کنم، در حالیکه هر طرف، اینها را می بینم! چگونه دلم را صاف کنم، در حالیکه مَردم و مردانگی در من وجود دارد!! مگر می توانم مرد بودنم را فراموش کنم؟

می گوید: تو انسان نیستی! حیوانی هستی که زنان را به چشم شهوت می نگری!!!

می گویم: شاید هم شما زن و یا حتی انسان نیستی! چرا که فقط حیوانات هستند که خود را نمی پوشانند و برهنه می آیند!!!

می گوید: فقط شما مردان بوالهوس و خودخواه هستید که زنان را مجبور می کنید حجاب داشته باشند!!

می گویم: همه مردان بدون استثنا اینگونه اند! با این تفاوت که برخی شهامت اعتراف را همچون من دارند و درخواست حجاب می کنند و عده ای هم برای آنکه دل ابلهی چون تو را به دست آورند و از تو بهره ببرند، بدون آنکه خودت بفهمی و در دام شیطان صفتش اسیر شوی، هم نوا با تو می شوند!

می گوید: چگونه است که من می توانم و تو نمی توانی؟

می گویم: تفاوتش در همین است! مگر من از تو می پرسم که چرا تو می توانی شهوتت را کنترل کنی؟! مگر از تو می پرسم که چگونه است که حتی با دیدن همسرت هم شاید مایل نباشی و اگر اصرار او نباشد، بی خیال همه چیزی؟

می گوید: آیا مسئولیت تو با من است؟

می گویم: مسئولیت با هر دو ماست! وقتی تو رعایت نکنی، چگونه من رعایت کنم؟!

دیگران چه می گویند؟

بازی تبلیغاتی برخی نمایندگان!!!

چیزی تا انتخابات دور بعدی مجلس شورای اسلامی باقی نمانده است! شاید کمتر از 5ماه!!

در این میان برخی از نمایندگان به جای آنکه از 4سال پیش که بعنوان منتخب ملت برای مجلس انتخاب شدند، به فکر خدمات صحیح و انجام وظیفه درست و نیز جهت گیری صحیح در راستای خواسته های مردم داشته باشند، به فکر چه بودند،‌ الله اعلم!!!

اکنون همان برخی ها، با دست و پا زدن از هر راهی وارد می شوند تا خودی نشان دهند و دوباره در انتخابات پیروز گردند.

برخی از این راههایی که این برخی از نمایندگان انتخاب نموده اند:

1- برخی با سؤال پیچ کردن و دنباله کردن استضیاح یک وزیر، خودی نشان می دهند. به اصطلاح خودشان به فکر مردمند و هر جا ایرادی از وزیری می بینند، سریع آن را در مجلس بیان می کنند!! اما چون غالب این سؤالات یک مشت سؤالات بی جهت است، به قول خودشان، سریع قانع می شوند!!!

2- برخی که در هر برنامه ای شرکت می کنند و از هر تریبونی خود را نشان می دهند. جدیداً هم که مد شده به طرف می روند به وزارتخانه تازه تأسیس ورزش و جوانان بپیچند؛ بعد تهدید به اسیضاح می کنند! نمونه اش هم همین مجری باسابقه اخبار ورزشی سیما که در برنامه نود معلوم بود بیشتر سنگ چه چیزی را به سینه اش می زند!!!

3- آخرین مدل هم استعفای جناب آقای مطهری است!!! این آقا، بعد از استعفا همچنان در مجلس است! معلوم نیست که اگر استعفا داده است، در مجلس چه می کند؟ یعنی اینکه نشان می دهد این استعفا چیزی جز یک شو(show) نیست! چرا که اول با بازی سؤال از رئیس جمهور شروع کردند! می دانستند که امضاکنندگان به حد نصاب نخواهد رسید! رسیدن و نرسیدن این حدنصاب هم خودش یک بازی خاص بود! بعد استعفای ایشان و خوب! دیگر نباید در مجلس حاضر می شدند! اما ایشان در مجلس حاضرند.

فکر کنم از فردایی نزدیک باید منتظر استعفای چند نماینده جهت جلب توجه باشیم که در تبلیغات انتخاباتی پیش افتند!!!

مکتب ایرانی یعنی چه؟

مدتها پیش، زمانیکه مبحث مکتب ایرانی پیش کشیده شد، خود من از طرفداران آن بودم! منتها گذشت زمان بعضی وقتها به شما ثابت می کند که آنچه در گذشته آن را صحیح می دانستید، اشتباه بوده است!!! امروز هم از آن روزهاست!!! مدتها در مورد این کلمه ترکیبی تفکر کردم و بالا و پایینش کردم! هر چه این پازل را بیشتر کنار هم می چیدم، کمتر به نتیجه می رسیدم!!! اکنون که این مطلب را می نویسم، باز هم به نتیجه نرسیده ام!!! 

می دانید که اولین بار این کلمه توسط یکی از نزدیکان جناب رئیس جمهور بیان شد! رئیس جمهور هم متأسفانه ناشیانه از آن دفاع کردند و به قول بزرگی: اگر می خواهید چیزی را خراب کنید، آن را نکوبید، بلکه از آن بد دفاع کنید!!! کاری که خواسته یا ناخواسته توسط رئیس جمهور انجام شد.

اکنون کاری به سخنان رئیس جمهور ندارم! می خواهم بدانم مکتب ایرانی یعنی چه؟


اگر بخواهیم مکتب ایرانی را به تاریخ کهن و پر از افتخار قبل از اسلام بچسبانیم، که امکانش نیست! چرا که تاریخ ایران باستان چیزی بنام مکتب در آن وجود ندارد. تاریخ هم که تاریخ است، ربطی به مکتب ندارد! البته غالباً مکتب، تاریخی هست، اما تاریخ، مکتبی نیست!!! اگر هم بخواهیم در مورد دین زرتشت سخن بگوییم که آن هم مکتب نیست؛ بلکه دین است و فراتر از مکتب! در اصل مکتب شاخه ای از یک دین است. تا آنجا هم که ما اطلاع داریم، گوینده سخن هم مسلمان است! بنابراین هیچ ارتباطی بین این دو نیست!!!

اما می ماند که مکتب ایرانی دیگر کجا می تواند مصداق پیدا کند؟

اما موضوع دیگر که باید در ارتباط با مکتب ایرانی جستجو کرد، دین اسلام است، اما هر چه می چرخم، بیشتر سر در گم می شوم!!!!

اگر منظور از مکتب ایرانی، مکتب تشیع است، که باید بدانیم این مکتب از خاندان اهل بیت علیهم السلام برخاسته و ربطی به هیچ قوم و قبیله ای ندارد و همانطور که می دانید اسلام و قرآن معتقد به برابری همه در پیشگاه خداوند هستند، مگر در تقوا! بنابراین هیچ ارتباطی در این میان وجود ندارد.

اما می ماند مکتب اهل تسنن که یک مکتب دست ساز ایرانی است!!!! شاید تعجب کنید؛ اما بخاری، شافعی و .... همه ایرانی بودند و مکتب اهل تسنن دست ساز ایرانیها بوده است!!! اما در اکنون دیگر ایرانی ها خود آن مکاتب دست ساز را صحیح نمی دانند! به همین خاطر تشیع را صحیح می دانند و از این مکتب دست ساز فاصله گرفته اند.

حال سؤال این است که چگونه است یک شیعی ندانسته سخن از مکتب ایرانی می کند، در حالیکه در این مورد هیچ نمی داند!!!!

تلویزیون-اسلام-مردم

چند روز پیش با یکی از دوستان در مورد پخش برنامه های مذهبی از تلویزیون صحبت می کردم! به نکته ای قابل توجه برخورد کردم! جمله ای که بارها به آن اشاره و متأسفانه غلط مصطلح در میان مردم شده است. این طرز تفکر اشتباه چنین است:

«از بس که تلویزیون، برنامه های مذهبی پخش کرده، مردم از مذهب زده شده اند»!!!!!!

جالب است! چون تلویزیون، برنامه های مذهبی پخش کرده و یا دولت به مذهب اشاره کرده، مردم از مذهب زده شده اند!! اما اگر رسانه ها به مطالبی همچون سکس، فشن (مد روز) و یا رابطه ی دختر و پسر اشاره کند، هیچ کس زده نمی شود! چرا؟

اشاره به این نکته قابل توجه است که ما به مذهب به عنوان یک وسیله زاید نگاه می کنیم! چیزی که در برخی مواقع جلوی دست و پایمان را می گیرد! - که در این مورد در پستهای دیگر صحبت خواهیم کرد- چرا که در برخی مواقع به مسایلی که حتی از نظر اخلاقی صحیح نیست، اما ظاهرا خوشگذرانی است، به دیده ی نیک می نگریم.

جالب اینجاست که دیدن برخی از اعمال واجب در تلویزیون برای برخی دین زدگی به همراه دارد! اما توجه نمی شود که اعمالی همچون نماز حکم غذا را برای روح دارند! تعجب می کنم که چگونه است کسی که با دیدن خواندن نماز یک انسان و یا داشتن چادر یک زن مسلمان، از دین زده می شود، چرا با دیدن خوردن وعده غدای روزانه، مثل ناهار یا شام، از خوردن وعده غذایی زده نمی شود. اگر ناهار غذای جسم است، باید درک کرد که نماز یا حجاب و یا هر چیزی مذهبی دیگر، حکم غذای روح را دارد.

شاید برایمان قابل توجه باشد که نماز برای روحیه انسان فواید بسیار دارد؛ به این مقاله توجه کنید:

نتیجه جالب تحقیقات یک دانشمند امریکایی در مورد نماز

فکر کنم با توجه به مقاله هر چند کوتاه که معرفی شد، اکنون راحت تر می توانید آنچه را بیان کردم، درک نمایید.