مسابقات فوتبال در اکثر کشورهای جهان، در ساعات آخرین شب برگزار می شود.
کشورهای جهان سوم به دلایلی که ذکر خواهیم کرد، در بعدازظهر و قبل از غروب آفتاب بازهای خود را برگزار می کنند.
اما در ایران که ادعا داریم که فوتبال و اقتصاد آن رو به پیشرفت است، همچنان همچون کشورهای جهان سوم، در ساعات قبل از غروب آفتاب این بازیها برگزار می گردد.
اما برگزاری مسابقات در ساعات پایانی روز و میانه های روز چه تفاوتهایی دارد؟
هنگامی که یک کشور، صاحب اقتصاد قدرتمندی است و میتواند از برخی از امکانات، همچون برق استفاده نماید، و می داند که بازیهای فوتبال در این کشورها با تماشاگرانی پرشور برگزار می شود، بازیها را در ساعات پایانی شب برگزار می کند. این مسئله باعث می شود که اولاً حجم ترافیک در ساعات پایانی شب، به حداقل ممکن برسد، فرض بفرمایید که پس از پایان یک بازی، 15000نفر از یک استادیوم بیرون بیایند و در میانه شهری قرار گیرند که ساعت 5بعدازظهر، موقعیت کاری آنهاست. ترافیک روی ترافیک و چه اصطلاک و هزینه هایی این شهر باید بپردازد؛ از مصرف سوخت و اصطلاک خودرو گرفته تا .... . ثانیاً آرامش همشهریان به هم ریخته و مشکلات روانی برای همه ایجاد می کند. ثالثاً خود تماشاگران فوتبال، پس از برگزاری مسابقه در ساعات میانی روز، با مشکل هیجانات درونی که از درون استادیوم با خود به بیرون آورده اند، روبرو هستند و این مشکل را تا ساعات پایانی شب نیز به همراه دارند. در حالیکه برگزاری یک بازی فوتبال، در ساعات پایانی شب، باعث می گردد که یک تماشاگر، پس از پایان بازی، به منزل رفته و استراحت کند و این هیجانات کاذب بر روی وی تأثیر منفی نگذارد.
اما ایران ما:
جای سؤال اینجاست که وقتی یک دیدار می تواند در ساعات پایانی شب برگزار شود، چه اصراری است که آن را در روز برگزار نماییم؟ مگر نه آنکه مدعی هستیم که اقتصاد ما در حال توسعه است و مشکل کمبود برق نداریم؟ پس باید علت را در جایی دیگر جستجو کنیم!!
غالباً شورای تأمین استانها، با بررسی شرایط کلی شهر و استان، ساعات برگزاری دیدارها را اعلام می کنند؛ و چنانکه از شواهد پیداست، بخاطر شورشهای احتمالی برخی از عوامل خودفروخته، این بازیها در روز برگزار می شود که بتوان آن را کنترل کرد. چون به طور کلی ما مشکلی با برگزاری دیدارها در ساعات پایانی شب نداریم. کما اینکه توان برگزاری این دیدارها در ساعات پایانی شب، در ماه مبارک رمضان، دیده شده است.
حال سؤال ما این است که آیا کنترل جمعت هوادار فوتبال در ساعات پایانی شب که غالب مردم در استراحت به سر می برند، راحت تر است یا در ساعات میانی روز که همه در خیابانها در حال تردد هستند!
هدفمندی یارانه ها، طرحی بود که هم دل شیر می خواست و هم برنامه ریزی صحیح!
دل شیر را که الحمدالله دولت فخیمه داشتند، منتها مثل اینکه برنامه ریزی صحیحی انجام نشد!! چرا که قیمتها پس از گذشت بیش از 6ماه، همچنان سیر صعودی خود را طی می کند و تنها قشر آسیب پذیر جامعه است که هنوز نتوانسته خود را در این میان بازیابد!
واریزی مبلغ یارانه ها، به حسابهای شخصی، همچنان دچار اشکالات مختلفی است، به طوری که هنوز عده ای نتوانسته اند به رغم ثبت نام جهت دریافت مبلغ یارانه ها، مبالغ خود را دریافت نمایند.
اما این اشکالات به طور قطع به یقین تا مدتی دیگر رفع خواهد شد، اما مشکلی به جا خواهد ماند که از ابتدا وجود داشته است و هنوز نیز پابرجاست!
این که مبالغ یارانه ها به حساب افراد یا سرپرست خانوار واریز شود، کاری صحیح است، اما موضوع اینجاست که خانواری که سرپرستشان معتاد است و یا افراد معتاد، در این برنامه ریزی چه جایگاهی دارند؟ مسلم بدانید که با افراد معمولی و قشر زحمت کش جامعه برابر دانسته شده اند! و مشکل نیز همین جاست!!
به خوبی می دانیم که این مبالغ واریزی، جهت استفاده بهینه در مصرف سرانه آب و برق و گاز و بطور کل سوخت می باشد. اما یک معتاد را فرض کنید که برای رفع مشکل خماریش، پول بی زبان را به جیب توزیع کنندگان مواد مخدر واریز کند! کسی که تا همین دیروز از خماری و بی موادی در حال مرگ بود!! اکنون با استفاده از سرمایه ملی، به سودرسانی به فروشندگان مواد مخدر و خروج ارز از کشور کمک می کند!
همیشه گفته ایم که انتقاد به همراه پیشنهاد؛ اما واقعیت این است که این بار ما هیچ پیشنهادی نداریم!! مشکل را خود دولت به هر طریقی که می داند، باید حل نماید.
البته در برخی جاها گفته اند که خانواده ها مسئولین را مطلع کنند!!! اما سؤال اینجاست که خانواده ای که از فرد معتاد می هراسند، و یا در برخی از مواقع اصلاً می خواهند با دادن مبلغی، برای ساعتی از شرشان خلاص شوند، آیا می توان به آنها اعتماد کرد؟!!
امروز صبح با یکی از دوستانم که در فیس بوک فعالیت دارد، برای گشتی در شهر، بیرون رفتیم. در لابلای سخنان این دوست، مناظره ای ساده با یک جوان 18 ساله از فرقه انحرافی و ضاله بهایی بیان شد. می گفت که که این بهایی، مرا به یاهو مسنجر راهنمایی کرد و در آنجا سخن را آغاز کرد.
نقل قول این بهایی: «ما از ابتدا بهایی نبودیم. پدربزرگم یک روحانی و از شاگردان امام خمینی بود!!!!، اما پدرم بعدها در سن 37 سالگی متوجه شد که بهاییت کاملتر و بهتر از اسلام است!!! به همین خاطر بهایی شد. من تا مدتها مذهبم!!! را پنهان می کردم، اما زمانی که آشکار کردم، از ادامه تحصیل من جلوگیری شد و تحت فشار شدیدی من و خانواده ام قرار گرفتیم!!!....»
دروغ پشت دروغ!! چرا این جماعت این همه تلاش دارند که مظلوم نمایی کنند، بر ما پوشیده است. اما می خواهیم که همین چند خطی را که از وی نقل کردیم، یک بررسی کوتاه کنیم تا به دروغهای وی و همکشانشان پی ببریم:
1- هر وقت پای مناظره با یکی از غیر شیعیان باز می شود، اولین جمله ای که می گویند این است که ما قبلاً شیعه و مسلمان بودیم!!! سالهاست که در همین اینترنت و حتی در دنیای خارج از این جهان مجازی، مناظره با اهل تسنن و وهابیون دارم. آنها هم همین جملات، اولین جملاتشان است! در یکی از تالارهای گفتمان وهابی، مراجعه به معارفه اعضا داشتم، دیدم 15 نفر!!! برای معرفی خودشان از همین جمله تکراری «من قبلاً شیعه بودم» استفاده کردند. اتفاقاً بعدها با یکی از آنان طرح رفاقتم بیشتر شد و خیلی مؤدبانه با هم بحث می کردیم. یک بار به او گفتم که تو خوب مناظره می کنی! هرچند در جاهایی اطلاعاتت آنقدر ناقص است که زود زمین می خوری و هر چند هم اطلاعاتت را در این زمینه کامل کنی، باز هم بخاطر اشتباهات بزرگان اهل سنت ره به جایی نمی بری، اما بحث من اینجا این است که چرا بعضی وقتها دست به دروغ می بری؟! با تعجب پرسید: کدام دروغ؟ راهنماییش کردم به پست معارفه اعضاء، اما طرف اصلاً یادش نمی آمد!! وقتی لینک دادم، تازه متوجه شد و پاسخ سر بالا داد! چندی پیش هم به یک سایت مناظره اسلام و مسیحیت سر زدم، اتفاقاً در میان مناظره کنندگان، یک خانمی که ادعا داشت که مسیحی شده، میگفت قبلاً مسلمان بوده و بخاطر اینکه اسلام را دین خشونت دیده به مسیحیت تغییر دین داده! جالبتر اینکه برای مثالش القاعده و عربستان را مثال زد!!!! در حالیکه ما شیعیان اصلاً این دو مثال را قابل قبول نمی دانیم، چرا که شیعه، بر پایه احادیث موجود از اهل بیت، اصلاً این دو گروه را مسلمان نمی داند. از طرفی حتی بنده خدا نمی دانست که در برابر هر کلمه عذاب و به قول خودش خشونت، یک کلمه محبت در اسلام قرار دارد؛ و جالبتر اینکه نمی دانست حتی قرآن با نام الله که مهربان و بخشنده است شروع می شود و پس از مدتی با این همه سوتی افتضاح غیبش زد!!!
2- نمی دانم جدیداً چرا مد شده که هر کس می خواهد ادعا کند که قبلاً مسلمان بوده، اولین حرفش این است که قبلاً طلبه بوده و از شاگردان یا آیت الله بهجت، یا امام خمینی و یا آیت الله وحید خراسانی!!! انگار در عالم فقط همین چند نفر را می شناسند. جالب است که غیر از راوی مطلب بالا که یکی بهایی است، اهل تسنن هم ادعا کرده بودند که مرتضی رادمهر، یک پزشک طلبه و شاگرد آیت الله وحید خراسانی بوده است!!! که سنی شده است. اما ما هر چه بیشتر در مورد این پزشک طلبه!!! جستجو کردیم، حتی نتوانستیم، قبر این مردک را پیدا کنیم!!! حالا جعلیاتش که بماند. این جوجه بهایی هم که جای خود دارد.
3- بهاییت مدتهاست که مدعی فشار دولت و حکومت جمهوری اسلامی بر آنان است. منتها موقع مثال، با پراکنده گویی، قصد تشویش دارند. نگاهی به همین بالا بیاندازید! حتی زمانی که این دروغ شاخدار را می گویند، حواسشان نیست که اسامی خودشان با مسلمانان و ایرانیان برابری می کند. ناگفته نماند که آنان پیامبر مکرم خاتم را قبول دارند. منتها حضرت را آخرین فرستاده نمی دانند! در یک جایی اعتقاد دارند که هر 500 سال انسان نیاز دارد به پیامبری که از سوی خدا برایش فرستاده شود، و در جای دیگر اعتقاد دارند که بعد از بهاالله!! 2500 سال طول خواهد کشید تا پیامبری جدید بیاید!!! بماند از این تناقض گویی در اعتقادات. اما این فشار از کجا و چگونه بر آنان اعمال می شود، الله اعلم!
یادم می آید که تقریباً در سالهای 85-84 به دوستان حزب اللهی می گفتم که باید هر چه سریعتر اینترنت را اشغال کنیم. آن روزها هیچ کسی به این موضوع توجه نمی کرد. چه دوستان هئیتی و چه دوستان دیگر!!
تعدادی آمدند برای دل خودشان! توجهی هم به دشمنان نداشتند! آنقدر این آمدنها دیر شد، تا آنکه چیزی که نباید اتفاق می افتاد،افتاد!!! در انتخابات 88 چون تعداد ضدانقلابیون در اینترنت بیشتر بود، فکر کردند که در کل ایران هم همینگونه است! یعنی آرای میرحسین موسوی بیشتر از دکتر محمود احمدی نژاد است. تا اینکه پس از انتخابات، مقام معظم رهبری، طی فرمانی عمومی، دستور به حضور درجنگ نرم در حد توان بچه حزب اللهی ها داد؛ و از این لحظه بود که دوستان ما هم یک به یک به اینترنت آمده و در جنگ نرم، شرکت کردند؛ کار به جایی کشید که دشمن به خاکریز فیس بوک (facebook) عقب نشینی کرد و تقریبا همان جا هم ماندند. امروز هم که فیس بوک فیلتر است و امکان حمله بچه حزب اللهی ها به این سایت وجود ندارد تا آنجا را هم اشغال کنیم و دشمن کاملا از اینترنت فرار کند.
اما موضوع بحث این پست من، درباره دیر رسیدن است. این مقدمه کوتاه نیز دلیل بر همین موضوع بود. در پست باز هم ماهواره از تاریخچه کوتاه ماهواره و سیر آن در ایران به طور تقریبی سخن گفتیم.
اما در این پست می خواهیم که مبسوط تر به آن بپردازیم.
باید باور کنیم که تقریباً 80درصد ایرانیان شهرنشین، تجهیزات ماهواره را در خانه هایشان دارند. این حقیقتی است انکار ناپذیر! چه بخواهیم و چه نخواهیم، این مردم، قانون را دور زده اند!!! اما راهکار مجلس نشینان همچنان ممنوعیت است و بس! از یاد برده ایم که زمانی که اینترنت را خالی کردیم، چه اتفاقاتی در این کشور افتاد! امروز تجهیزات ماهواره، هر لحظه پیشرفته تر از قبل می شود. ساعاتی نیست که شبکه های ضدفرهنگی ماهواره ای به زبان فارسی اضافه نگردد و ما همچنان درصددیم با اجرای قانون ممنوعیت ماهواره، مردم را به سمت شبکه های داخلی بکشانیم. شبکه هایی که برای پخش برخی از برنامه های تلویزیونی، ممنوعیت های خاص دارند. با هزینه های گزاف درصددیم که برنامه های صدا و سیما را گسترش دهیم. از امکاناتمان در حد متعالی استفاده نمی کنیم. حتی یک شبکه تلویزیونی در ماهواره نداریم که از جمهوری اسلامی دفاع کند و آن وقت منتظریم که ایرانیان مقیم اروپا و آمریکا و ... حرفهای صد من یه غاز این همه شبکه را هم باور نکنند.
در این میان تعجب زمانی است که متوجه نشدیم که با تصویب این قانون، فقط صورت مسئله را پاک کرده ایم. آیا ممنوعیت ماهواره در ایران، دلیلی می شود بر اینکه ایرانیان مقیم خارج از کشور، ماهواره نبینند؟!!! یا فقط دلیل سیاسی دارد و بس؟!! اگر حرام است که برای همه حرام است و در استفتائات مراجع عظام به تصریح این موضوع نیامده. بلکه استفاده حرام از ماهواره را حرام اعلام کرده اند، وگرنه ماهواره فی النفسه مشکلی ندارد. پس یک جای کار ما می لنگد!!!
کجای این کار می لنگد، به وضوح مشخص است! متأسفانه ما به خودمان و مردممان اعتماد نداریم!!!! ما خود را صالح و سالم می دانیم و دیگران را در خطر!!! که هر لحظه ممکن است که منحرف شوند! به ملت اعتماد نداریم؛ هنوز باور نکرده ایم که مردم یک گام از مسئولین جلو هستند. هنوز باور نکرده ایم که ملت، بین خوب و بد را به خوبی تشخیص می دهند. بهتر است که ما به فکر دفاع از انقلابمان در مقابل سم پاشی های ضدانقلابیون و غربیها باشیم.
سال گذشته، با برخی از دوستان تلاش کردیم که شبکه ای در دفاع از حکومت جمهوری اسلامی بر روی ایر بفرستیم، اما متأسفانه بخاطر مشکلات عدیده نتوانستیم. بزرگترین مشکل ما نبود بودجه کلان تقریبی یک میلیارد تومان برای هر سال بود؛ اما آیا نیستند کسانی که می توانند این بودجه را تأمین کنند؟ چرا آنان ورود نمی کنند؟ دلیل آن مشخص است، به طور قانونی داشتن ماهواره در ایران ممنوع است و راهی نیست که بتوان به درستی اسپانسر جذب کرد! زیرا آگهی دهنده زمانی حاضر است هزینه کند که در آن زمان، بداند درآمدی وجود دارد! آیا یک شبکه در دفاع از حکومت سرفراز جمهوری اسلامی، می تواند با هزینه ی یک میلیاردی، این چنین ریسکی کند؟
مشخص است که تمام این معضلات و صرف هزینه های هنگفت، فقط برای آن است که از انقلابی دفاع شود که برای آن خون دادیم، اما راه هزینه کرد این همه منابع را نمی دانیم! به جای آنکه این بودجه ها را خرج جلوگیری کنیم، می توانیم با بهتر هزینه کردن در آموزش، راه اندازی شبکه هایی همچون ورزش و فیلم و سریال که شاید حدود 5 سال است که زمزمه آمدن به گوش می رسد، ایجاد سرگرمی کنیم. می توانیم با آزادی بیشتر، در زمینه ماهواره، ایجاد اشتغال نمود و هزاران موضوع دیگر!
هنوز متوجه نشدیم که خیلی دیر شده است! نمی دانم دیگر چه اتفاقی باید بیافتد که متوجه شویم که عرصه جنگ نرم را در فضا از دست داده ایم!!
هر چند سخن در این زمینه بسیار زیاد است، اما باقی سخنان را می گذاریم برای زمانی بهتر!
در پست بعدی پاسخ شخصی بنام محمد که بنده را با القابی خظاب داده اند که معنای منافق بودن مرا می دهد!!! خواهم داد. منتظر باشید.
امروز یک بازی از سری مسابقات جام باشگاههای آسیا در ورزشگاه آزادی برگزار شد. ای کاش این دیدار هرگز برگزار نمی شد!!!!
بازی را 3-2 بردیم! اما حذف شدیم! لیکن اینها درد من نیست! بازی فوتبال همین است، یک روز می بری و به عرش می روی، یک روز می بازی و بر فرش می افتی!
درد من این است که صدای آزادی خواهی برادرانم را در ورزشگاه آزادی خفه کردند! صدای جوانان پرشوری که با پرچم سرخ و سفید شیعیان مظلوم بحرین آمده بودند! امروز به روایت پایگاه های خبری ارزشی، باتوم خوردند!!!1
امروز صدای شیعه توسط خودی خفه شد!!!
امروز فریاد «هل من ناصر» توسط خودی سرکوب شد!!!
تا به امروز برای برادران شیعه مان در بحرین چه کردیم؟! غیر محکوم کردن و محکوم کردن و محکوم کردن؟!!! این همه تا به امروز گفتم مرگ بر آمریکا، چه شد؟ آمریکا مُرد؟!! نابود شد؟!!! وقتی اقدامی عملی نمی کنیم، این گفتنها مثل کوبیدن آب در هاون است! آزادگان را کتک می زنیم به جرم اینکه از بحرین دفاع کردند!!!
مگر در این فوتبال کم محرومیت و بی عدالتی از سوی کنفدراسیون فوتبال آسیا دیدیم که امروز برای همان ناعدالتی، پایمان را بر روی حق می گذاریم؟! به جهنم که محروممان می کنند لااقل یک بار سرمان را بالا بگیریم و بگوییم که اگر این یک بار محروم شدیم، بخاطر حق طلبی مان بود.
اصلاً مگر نه این است که حضور ما در ورزش، بالاخص فوتبال، برای معرفی فرهنگمان است! مگر از این فوتبال چقدر عاید اقتصاد کلانمان شده، که بر روی آن سرمایه گذاری می کنیم؟ فقط عده ای بین المال حرام کن، به اسم بازیکن را سیر کرده ایم؟ گل بگیرید در این ورزش بی ارزش را! وقتی نمی توانیم فرهنگمان را صادر کنیم، به چه دردی می خورد؟!
ما انقلاب نکردیم که اصولمان را زیر پای عده ای مقام دار ببینیم! ما انقلاب کردیم که فرهنگمان را صادر کنیم! ما انقلاب کردیم که بتوانیم ارزشهایمان را به دنیا معرفی کنیم. ما انقلاب کردیم که بتوانیم «انقلابمان را به دنیا صادر کنیم»2
آیا امروز نشسته ایم و می خواهیم فرهنگ و اعتقاد اصیل اهل بیت را با باتوم کشیدن بر سر مردم مدافع حق و آزادگی به دنیا صادر کنیم؟
امروز خجالت می کشم که بگویم که یک پرسپولیسی هستم!!! امروز خجالت می کشم که بگویم که باشگاهی فرهنگی ورزشی که سرپرست و سرمربی آن داعیه ارزشی بودن را دارند، حاضر نشدند که از این حرکت خودجوش ملتی سرافراز دفاع کنند. چه باید گفت وقتی که علی دایی اسطوره فوتبال این مملکت بعنوان سرمربی پرسپولیس، با کنایه از هواداران می خواهد که فقط تیمشان را تشویق کنند.
کجاست حبیب خان کاشانی که خود یک مسئول ارزشی در شورای شهر تهران است؟ چرا قبل و بعد از بازی از این حرکت خودجوش مردمی حمایت نکرد؟! چرا کلامی نگفت؟ آیا حبیب خان کاشانی فکر می کند که با سکوت، جرمش را سبکتر کرده است؟!
وای به حال باشگاهی که داعیه فرهنگی ورزشی دارد و لیدرهای آن، به جوانان ارزشی حمله می کنند و عمل فرهنگی را با یک حرکت غیراخلاقی و ضد فرهنگی زیر سؤال می برند!3
مثل اینکه یادمان رفت که تا همین 30سال پیش بود که بحرین جز خاک مقدس مان ایران بود که بخاطر بی لیاقتی خاندان پهلوی، از دست ما خارج شد و ظاهراً استقلال یافت!!! مثل اینکه امروز هم بخاطر بی لیاقتی برخی از مسئولین، بخصوص فدراسیون نشینها، باید منتظر بود تا ببینیم که که چه خونهایی از مردم مظلوم و بی دفاع بحرین ریخته خواهد شد.
متأسفم برای همه! برای خودم که طرفدار چنین ورزشی هستم! و برای دیگران که ....
پاورقی:
1- لینکها:
http://www.598.ir/fa/pages/?cid=11961
http://www.598.ir/fa/pages/?cid=11962
http://www.598.ir/fa/pages/?cid=11957
http://www.yjc.ir/PORTAL/RSSDesc.aspx?newsid=2023105
2- سخنی به یاد ماندنی از امام خمینی
3- حمله لیدرهای باشگاه پرسپولیس به حامیان بحرین
http://www.598.ir/fa/pages/?cid=11957
هر از گاهی پیامکهایی مشکوک از طرف دوستان ارسال می شود که هنوز معلوم نیست که منشاء و منبع آن کجاست؟! مضمون اکثر این ها در ظاهر مذهبی است، اما باطناً یک پیامک ضد مذهبی است.
توجه بفرمایید به آخرین پیامکی که به دستم رسیده است:
«109 روز مونده به تولد امام زمان!
روزی 10 صلوات می شه 1090تا، این پیام رو واسه 10 نفر بفرستی میشه 160 تومن، در عوض روز تولدش یه کادو خوب بهت می ده. نیت کن.»
خوب نظر شما چیست؟ ظاهراً مذهبی است. اما توجه به جملات آخر، شک و تردید را بر می انگیزاند.
160تومان مبلغی نیست! اما ارسال کننده از کجا می داند که با روزی 10صلوات حضرت مصلحت می داند که کادویی خوب به ما اهدا کند؟ و یا اینکه کادویی ایشان را ما به درستی شناسایی کرده ایم؟
بحث اینجاست که عده ای پشت پرده می دانند که مطمئناً برای همه کسانی که این پیامک به دستشان می رسد، اتفاق خوبی در آن روز خجسته نخواهد افتاد. پس با اعتقادات بازی می کنند تا مردم را نسبت به امام زمان(عج) و وجود مبارک ایشان بدبین نمایند.
به راستی اگر قصدی چون خدمت به اهل بیت(ع) را داشتند، از جمله «هدیه خوب دریافت می کنی،» پرهیز می کردند.
شما هم اگر چنین پیامکهایی به دستتان رسید، یا از ارسال آن خودداری کنید و یا اگر می خواهید در یک امر خداپسندانه شرکت کنید، حتماً جمله آخر را حذف کنید و جملاتی کاملاً مذهبی قرار دهید. مثلاً «
«109 روز مونده به تولد امام زمان!
روزی 10 صلوات می شه 1090تا، این پیام رو واسه 10 نفر بفرستی میشه 160 تومن، با این کار خداپسندانه دل ولی و صاحب امرت رو خشنود کردی.»
با اینگونه پیامک، تفکر معامله با خداوند و اهل بیت را از ذهن ها دور می کنید و عبادت و اخلاص را در میان دوستان ترویج خواهید داد.