مطلبی را دیروز در خبرگزاری فارس مطالعه کردم که متأسفانه خبر از رشد بی حیایی در جامعه می دهد!
در این مطلب مصاحبه شونده خبر از توهین های مکرر زن بدحجاب می دهد که این مملکت را از آن خود می داند و دوره حجاب را پایان یافته اعلام می کند! از عدم اقدام مأمورین سخن می گوید و اینکه مردمی که شاهد این ماجرا هستند و آنها هم کاری انجام نمی دهند!
همه اینها گفته شد! اما ریشه این بی حیایی کجاست که زنی با بدترین نوع حجاب به خیابان می آید و برعکس آنکه از این نوع پوشش خجالت بکشد، با بی حیایی تمام دوره ی حجاب را تمام شده می داند؟!
قبلاً هم در این باره حرفهایی را زده بودم! متأسفانه عده ای از دوستان به جای آنکه منطقی فکر کنند، با کلمات ناشایست همراهیم نمودند و در بهترین حالت، مرا منافق خواندند!!!
اما بهتر است که واقع گرا باشیم تا توهم گرا!
واقعیت این است که در جامعه ای زندگی می کنیم که عوامل مختلفی دست به دست هم داده اند تا ریشه ی بی حیایی در جامعه کاشته شود! بی حیایی از نوعی که دیگر شرم می کنیم، بیان کنیم!
عوامل بسیاری بیان شده اند که باعث ترویج این بی حیایی در کشور شده است! از جمله ماهواره و تهاجم فرهنگی و ...؛ منکر تأثیرات این عوامل نیستیم! مسلماً این عوامل بی تأثیر نیستند! اما به راستی در پله چندم؟! آیا به واقع این موارد در پله اول قرار دارند؟!
اعتقاد داشته و دارم که این سخن به حقیقت نزدیک است: «برای ضربه زدن به چیزی، به آن حمله نکنید! کافیست از آن بد دفاع کنید!» اکنون نیز چنین اتفاق افتاده است! چنان بد از اسلام دفاع کرده ایم که امت مسلمان، از دین فراری شده اند!
این درست که عملکرد بد عده ای نباید تأثیری بر نگاه ما به اسلام داشته باشد! اما آیا همه این گونه فکر می کنند؟!
مایل هستم که به چند علت اساسی اشاره کنم:
1- آموزش: غالب آموزشهای اسلامی ما، به نوعی یا تکراری هستند یا با اعمال زور صورت می گیرند!
الف- آموزشهای تکراری: تاکنون کمتر برنامه ای در رسانه های جمعی دیده شده که از ارتباط علم روز با اهل بیت علیهم السلام سخن بگوید! جالب اینجاست که از معدود کسانی که دیده ام این کار را انجام می دهند، استاد رحیم پور ازغدی است که نکته جالب در این مورد آن است که برنامه های وی با آنکه تبلیغات آنچنانی ندارد، از طرفداران زیاد برخوردار است! وقتی چنین الگویی توانسته است جایگاهی مناسب در میان جوانان بیابد، جای سؤال است که اجبار خلق الله به انجام فرایض دینی، دیگر چه صیغه است؟!! وقتی می توان با امکاناتی که در دست داریم، جوانان و در کل آحاد مردم را به سمت و سوی دین هدایت کنیم، دیگر وجود اجبار برای چیست؟!
وقتی هم جلسات پرسش و پاسخ برگزار می شود، آنقدر سؤالات، سطحی پاسخ داده می شود که شنونده غالباً هیچکدام را نمی تواند در مناظره های خیابانی استفاده کند! چرا که پاسخهایی قویتر را خواهد دید! بسیاری از جوانانمان اینگونه از دین گریخته اند! شبهات فراوانی هم به دین و مکتب شیعه وارد شده است! آنجا که نیاز بوده، جوانان غیور شیعه، پاسخ وهابیون و غاصبین خلافت علی(ع) را داده اند! اما متأسفانه آنجا که نیاز بوده که پاسخ قاطع و مناسبی به بی خدایان داده شود، اهمال کاری صورت گرفته است! نه اینکه اصلاً پاسخ داده نشده، بلکه در جاهایی پاسخ داده نشده و در برخی مواقع هم سطحی و شکننده بوده است!
ب- اجبار: وجود اجبار از مدرسه تا خیابان های شهرمان، برای انجام فرایض دینی، باعث شده که آحاد مردم، دین گریز شوند! از برگزاری اجباری نماز جماعت در مدارس تا گشت ارشاد و جریمه خودروهای روزه خوار و .... همه دست در دست همدیگر می دهند و امت حزب الله را آرام آرام تبدیل به امت حزب الشیطان می کنند! آنجا که رسول الله(ص) می توانست کافرین را نفرین کند، اما خود را پیامبر رحمت معرفی کرد، تا آنجایی که بخاطر قبول نکردن حرف حق از سوی کافرین، غصه دار می شود و خداوند پیامبر خود را در سوره شعرا خطاب می دهد که: «شاید تو از اینکه [مشرکان] ایمان نمى آورند جان خود را تباه سازی(3)
2- اقتصاد: آن روزی که مردم انقلاب کردند، شکمشان سیر بود و می دانستند که باید حالا با این شکم سیر، پاسخگوی خداوند باشند که چرا به دین و دنیا و آخرتشان، نگاهی درست نکردند! امروزه با فقر اقتصادی و بیکاری، زنان شوهرداری را می بینید که تن فروشی می کنند! کجایند آنانی که در این مواقع فریاد «وا اسلاما» سر می دهند و ما را متهم به سیاه نمایی می کنند، پاسخ گویند که چرا جامعه دچار فقر اقتصادی شده است؟! برای اقتصاد جامعه چه کرده اند؟ خدا رحمت کند شهید بهشتی را که می فرمود: «اینقدر نگویید انقلاب برای ما چه کرده، یکبار بگویید که ما برای انقلاب چه کرده ایم؟» این سخن شرح حال امروز این دروغگویان است که ما را متهم به سیاه نمایی میکنند! آیا همین افراد برای انقلاب و آحاد مردم کاری کرده اند که اکنون انقلابیون را متهم به فساد می کنند؟! در اینکه فساد به هر شکلی و به هر دلیلی مذموم و غیرقابل قبول است، در آن شکی نیست! در اینکه این افراد کاری اشتباه انجام می دهند، شکی نیست! اما آیا این دلیل می شود که بودجه کشور را به دلیل اشتباهات دیگران، ما هم در راه اشتباه خرج کنیم؟! آیا دلیل می شود که ما به جای ریشه کنی منطقی فساد از طریق بهبود اقتصاد و ایجاد اشتغال، آن را در جهت اجباری کردن فرایض دینی استفاده کنیم؟ وقتی اقتصاد جامعه بهبود یافت و بیکاری ریشه کن شد، آن وقت است که مملکت نیاز به گشت ارشاد دارد! چرا که آن زمان خود مردم وقت آن را داشته و دارند که تشخیص دهند که اسلام بهترین است! مسلم بدانید که در آن زمان گشت ارشاد، از بیکارترین قسمتهای نیروی انتظامی می شود! ستاد مبارزه با مواد مخدر باید مگس بپراند!!
3- لقمه حرام: آنقدر اقتصاد مملکت به هم ریخته است، که متأسفانه لقمه های حرام وارد شده است! حتی بانکداریمان به ربا آغشته است! مردم آنقدر درمانده می شوند که نزول می کنند و لقمه حرام به خانه می برنند! قمار می کنند که «تومنی» بیشتر عایدشان شود! در شهرهای شمالی کشور که قمار علنی شده و هر دکه روزنامه فروشی با قمار بر بازیهای ورزشی خود را می چرخاند! آن وقت بودجه مملکت را برای بی «حجابی» حرام می کنیم، اما ریشه بی حجابی که لقمه حرام است را هدف قرار نمی دهیم! این یکی دیگر چه صیغه ای است، ما هم مانده ایم!
حرف بسیار داریم! سعی می کنیم که یک به یک بیان کنیم! خدا کند که گوش شنوایی پیدا شود و حرفهایمان را بشنود! نه آنکه جبهه بگیرد و بی جهت علیه مان شود! باور کنید که ما هم درد اسلام داریم! دردی که سالهاست بخاطر آن اگر خدا قبول کند با غاصبین خلافت علی(ع) جنگیده ایم! اما راه حلش اینها نیست که برخی با یک بخشنامه آن را پیش ببرند!