این سوال مدتیست که ذهن مرا مشغول کرده است. آیا حماس هم با اسرائیل در پشت پرده توافق کرده است؟
در مطلب گذشته عرض کردم که دور و اطراف ایران یعنی در خاورمیانه، بطورکلی وهابیت و سلفی ها، قدرت را به طور کامل در دست گرفته اند. فقط مانده سوریه که اگر این آخرین سنگر هم توسط القاعده و سلفی ها تسخیر شود، یک ایران شیعی می ماند و این همه کشورهای وهابی و وهابی زده!!!
در این میان جنگی هم رخ می دهد و در هشت روز اسرائیل شکست می خورد! باز هم موضوع برایم پیچیده شد! اما حس می کنم که ارتباطی بین اتفاقات خاورمیانه و شکست اسرائیل و اعلام ارتقا فلسطین از «سازمان ناظر» به «کشور ناظر» در سازمان ملل وجود دارد که خوشایند آینده ایران اسلامی نخواهد بود.
از طرفی سخنان مسئولین حماس هم در نوع خود جالب توجه است. اگر به واقع، محور اصلی برای حماس، مقاومت است؛ چرا این سازمان که معروف به «حزب مقاومت اسلامی» است، و باید اصولاً از محور مقاومت دفاع کند، در مسئله سوریه از مخالفین «بشار اسد» که علناً و بطور رسمی اعلام می کنند که با اسرائیل مشکلی ندارند، حمایت می کند؟ اگر خوب توجه کنیم می بینیم که «فرمانده سید حسن نصرالله» دبیرکل حزب الله لبنان، عملاً و علناً از «بشار اسد» دفاع می کند. چرا که «اسد» در محور مقاومت قرار گرفته است.
اینها سوالاتی بود که ذهنم را درگیر خود کرده بود، که به برخی از موارد جالب هم برخورد کردم.
دوستانی که با موضوع فراماسون و شیطان پرستی آشنا هستند؛ و یا اینکه سخنرانی های استاد ارجمند، رائفی پور را به خوبی گوش داده اند، می دانند که خاستگاه فراماسون صهیونیست و رأس هرم آن به احتمال زیاد ملکه انگلیس است.
می دانید که تمامی کارهای صهیونیستها، بر پایه ی «نماد» صورت می گیرد. بعنوان مثال در سخنرانی استاد رائفی پور بیان شده بود که جنگهای اسرائیل در لبنان و غزه در بار گذشته، به صورت جنگهای 33روزه و 22روزه بوده که این خود نشان از اعداد مقدس فراماسونری می دهد.
اما این بار جنگ هشت روزه تمام شد! یعنی باید واقعاً باور کنیم که کنترل جنگ این بار از دست اسرائیلها، خارج شده بود؟!
به نظر من، که این غیرقابل قبول است. موضوع مهمی که ذهن را مشغول می کند این است که آیا واقعاً موساد نمی دانسته که حماس موشکهای دوربرد، میان برد و کوتاه برد از ایران دریافت کرده است؟ آن هم با آن قابلیتهای جاسوسی قوی؟! راستی چرا اسرائیل از حمله زمینی به غزه منصرف شد؟! آیا این یک بازی برای انحراف افکار عمومی نبود؟!! درست است که اسرائیل در حمله زمینی به غزه دچار خسارات سنگینی می شد، اما برای همیشه از دست حماس راحت می شد!
جالبتر اینکه جنگ هشت روزه هم خود یک نمادی از فراماسونری است که بسیار جالب توجه است.
نظر شخصی ام این است که اسرائیل از همه موضوعات فلسطینیان باخبر بود؛ تمام اتفاقات صورت گرفته در این مورد، همه برنامه ریزی شده است. چرا که اسرائیل به خوبی می دانست که با روندی که در پیش گرفته، نابودی اش حتمی است. کرانه ی باختری که در دست محمود عباس است، آتش زیر خاکستر است که به موقع گریبان آنها را خواهد گرفت و به خوبی می داند که محمودعباس، هر چه قدر هم تلاش کند، به اندازه ی حماس نه محبوب است و نه حرفهایش خریدار دارد. باید با حماس مذاکره کند و آنها را قانع کند. بنابراین باید به این فکر کند که چگونه می تواند با دادن امتیازاتی، طول عمر کثیف خود را اضافه نماید.
باخت صوری در جنگ، لابی نکردن برای رأی گیری در سازمان ملل در قبال کشور شدن فلسطین، خود مهر تأییدی می تواند باشد بر این ماجرا!
اما نماد هشت روزه بودن این جنگ هم جالب است. در بین نمادهای فراماسونری، «۸» نماد مرد است. مرد نماد و نشانی از طولانی بودن و استوار بودن می دهد. عدد هشت هم در زبان عربی به این شکل«۸» نوشته می شود و این هم در نوع خود جالب توجه است که می تواند پیامی باشد برای کشورهای عربی و حتی ایران، که با این جنگ، اسرائیل استوار خواهد ماند!!!
در متن توافقات اولیه اسرائیل و حماس، به بندی اشاره شده بود که اسرائیل خواستار توافق صلح به مدت 15 سال با حماس است؛ که بعدها عنوان شد که حماس آن را رد کرده است. فکر می کنم که حذف این بند می تواند به دلیل آن باشد که این بند می توانست تمام نقشه ها را برملا کند، که با حذف آن به نوعی در مستتر ماندن این نقشه، کمک شایانی شده است. با این اوصاف فکر می کنم که بدون وجود چنین بندی، مدتها از جنگ بین حماس و اسرائیل خبری نخواهد بود.
در این سو حدس می زنم اسرائیل با دادن امتیازاتی همچون پذیرش حماس و کشور فلسطین، باز کردن گذرگاه رفح، که به نوعی به عمر خود افزوده است، از آن طرف امتیازاتی را دریافت کرده است. شاید امتیازاتی همچون از بین بردن محور مقاومت یکی از اولین امتیازات آن به شمار می رود.
شاید تفسیر رسانه های صهیونیستی از حمله به غزه درست باشد که اول غزه، بعد حزب الله و در آخر ایران!
سوریه را که وارد جنگی بزرگ کرده اند و خبرهایی هم به گوش می رسد که قرار است رژیم صهیونیستی حملات هوایی از آسمان اردن به سوریه داشته باشد. اگر حماس هم با توجه به موضع گیریهای اخیرش، به آن سو رفته باشد، می ماند ایران و حزب الله! اگر این دو هم ساکت شوند، حتی بعد از گذشت چندین سال، آن وقت اسرائیل فرصت دارد که به جنگ حماس برود و حماس را نابود و فلسطینیان را آواره کند و سرزمینشان را هم تصرف نماید. شاید سوالی پیش بیاید که اکنون فلسطین از نظر بین المللی کشور شده است، این امکان برای اسرائیل وجود نخواهد داشت. اما به یاد داشته باشیم: اولاً حماس کشور نیست و می توانند بعدها بنام گروهک تروریست به آنها یورش ببرند، ثانیاً اسرائیل به کدامین پیمان و توافقات بین المللی پایبند بوده که این دومی آن باشد؟!!
در آخر به سیاستمداران ایرانی، بالاخص عزیزان و سروران گرامی در وزارت دفاع، سپاه پاسداران و ارتش و تمام ارگانهای مربوطه توصیه می کنم که این هشدار حقیر را جدی بگیرند. اگر این ماجرا به اینگونه ای که بیان نکردم، نباشد، چیزی از دست نداده ایم؛ اما اگر این تصورات من خدای ناکرده، درست از آب درآید، میتواند منافع ملی کشور اسلامی مان را با خطر مواجه کند. بنده درک می کنم که تمام تلاش دلسوزان این مملکت، این بوده که مرز جنگ با اسرائیل در همان خط مرز آنها باقی بماند. اما مسلماً آنها هم بیکار نخواهند نشست و مایلند جنگ را به مرزهای ما بکشانند.
شاید تمام اینها، تصورات پوچی باشد که از بس به دنبال رمزگشایی بوده ام، به ذهنم خطور کرده باشد. اما بررسی آنها می تواند مثمر ثمر باشد تا با خیالی آسوده به ادامه راهمان بیاندیشیم.