مسئله ازدواج، آنقدر اهمیت دارد که در دین مبین اسلام، به آن سفارش شده است؛ بطوریکه نبی مکرم اسلام، نیمی از دین را در ازدواج می داند.
امروزه بسیاری از خانواده های تازه تشکیل شده، به طور ناخودآگاه، پس از مدت کوتاهی زندگی مشترک، از هم می پاشد. دلایل زیادی برای آن توسط کارشناسان و روانشناسان بیان شده است که همگی در جای خود معقول و درست است. اما نکته ای بسیار مهم در این میان جامانده که به آن اشاره نشده و ما سعی خواهیم کرد در این برهه ی زمانی به آن اشاره کنیم.
اگر از جوانان سؤال شود که چرا می خواهید ازدواج کنید؟ پاسخ های متعددی خواهید شنید. اما تقریباً همگی متفق القول خواهند گفت که هر دلیلی که داشته باشد، حتماً باید عشق در میان باشد؛ و این را نقطه آغاز زندگی مشترک می دانند!
اما به راستی تاکنون متوجه شده ایم که برای جوانانمان، ازدواج هدف است، نه وسیله!
وقتی کسی قبل از ازدواج، عشق را نقطه آغاز زندگی مشترک می داند، یعنی اینکه برای رسیدن به معشوقه خود، دست به هر عملی خواهد زد. بدین ترتیب، عشق برای وی یک هدف محسوب شده و ازدواج والاترین و بهترین هدف دراین رابطه است. بدین ترتیب، زمانی که یک جوان به خواسته خود می رسد و با شخص مورد نظر ازدواج می کند، یعنی به هدفش رسیده و اکنون هدفی بالاتر و والاتر ندارد. همین موضوع باعث می شود که بسیاری از خانواده ها از هم پاشیده شده و غالب ازدواج های اینچنینی به طلاق بیانجامد. این موضوع البته بر ای عده ی اندکی صدق نخواهد کرد. اما آنچه مسلم است این است که برای اکثریت صدق می کند و پس از مدت تقریباً موتاهی از ازدواج، منجر به طلاق می شود.
اما باید دید که ازدواج خود وسیله است یا هدف؟ با این تعاریفی که عرض شد، مشخص است که ازدواج نباید هدف باشد؛ اما آیا ازدواج می تواند یک وسیله باشد؟ و اگر یک وسیله است، هدف والاتر چیست؟
انسان برای آن آفریده شده است که از نظر عرفانی به درجات بالا برسد و همانگونه که طریقه آفرینش نیز مشخص می کند، در انتها آدمی به خدا بازمی گردد: «انالله و انا الیه راجعون» بنابراین هدف نهایی انسان، رسیدن به تعالی است. جایی که با تمام وجود خدا را درک کند، نه از منظر عقلی که از نظر احساس! تا جایی که حضور خدا را در همه جا ببیند و از گناه و آلودگی دوری کند! به همنوعان نیکی نماید و با مظلوم باشد و حق او را از ظالم بستاند! خدا را همانگونه که مولایمان علی(ع) فرمود، بخاطر آنکه شایسته پرستش است، بستاید، نه برای طمع بهشتش و نه ترس از دوزخش! یکی از راه هایی که خداوند برای رسیدن به تعالی برای انسان گذارده است، ازدواج است! وسیله ای که با آن انسان باید جفت تکمیل کننده خود را بیابد و توسط این امر به خداوند نزدیکتر شود! یعنی حتی هوای شهوانی را برای خدا دوست بدارد و از همین هوای نفسانی هم برای رضای خدا دوری نماید.
این همان موضوعی است که اصلاً نه در خانواده ها و نه در مدارس، به صورت اصولی به کودکان آموزش داده نشده، فلذا کودک با رسیدن به سن بلوغ، مسیر حرکتی خود را گم می کند و به سمت و سویی می رود که نباید برود و انتهای کار وی، طلاق است و جدایی و بهتر بگوییم، فروپاشی جامعه! جایی که باعث می شود جوان به سمت و سوی انحطاط عقلی و اخلاقی برود و مسیر اصلی را رها کرده و به دنبال زندگی پوچ حرکت کند. در اینگونه زندگی، جامعه و بیشتر آسیب خواهد دید و توان برای رسیدن به شکوفایی از کف خواهد رفت. اینجا همانجایی است که امثال«صادق هدایت» ها خواهند رسید و امکان خودکشی بسیار بالا خواهد بود.
در اینجا متوجه می شویم که نه فقط ازدواج، بلکه هر چیزی وسیله است برای رسیدن به تعالی! رسیدن به باریتعالی، که اگر صحیح هدایت نشود، موجب انحطاط انسان خواهد شد. اما خطرناکترین وسیله همین ازدواج است!!! چرا که به غیر از مسایل جنسی، مسایل متعدد و مختلفی از جمله کمبود محبت، مشورت و ایجاد و حل و فصل مشکلات و ... در آن وجود دارد و چه بسا بسیاری از جوانان می اندیشند که ازدواج هدف است و این هدف، یعنی قدرت!!! یعنی هر کسی که به معشوقه رسد، قوی و زیباتر و .... است.