اطرافمان، انسانهایی زندگی می کنند که خود را سرشار از منطق و علم می دانند! منطق و علمی که جز امثال خودشان، کسی نسبت به آن ابراز علاقه نمی کند! چرا که واقعیت موجود نشاندهنده ی بی منطقی در این افراد است.
از جمله این افراد می توان به بی خدایان و در کل مخالفین دین مبین اسلام اعم از لائیک، مسیحیت و ... اشاره کرد. یکی از مباحثی که این افراد بیان می کنند و خود نشاندهنده ی بی منطقی در آن است، آیاتی است که خداوند در قرآن انسانها را تهدید به عذاب اخروی برای برخی گناهان کرده است! این آیات از نظر آنان، زورگویی و ظلم است! و با این مثال، با بیان عجیبی سعی در رفع رجوع کردن اشتباه بزرگ خود دارند! جمله مشهور غالب آنها: «من نیازی به چنین خدایی ندارم!!!»
در این پست سعی دارم با بیانی ساده، پاسخی مناسب به این افراد بدهم!
در این موضوع چند مورد، به خوبی به چشم می آید:
ادامه مطلب ...کلاً ما ایرانیها، آدمهای خوش استقبال و بدبدرقه هستیم!
این موضوع را بارها ثابت کرده ایم! چه در زندگی روزمره، چه در مباحث هنری و فرهنگی، چه ورزشی و چه حتی در مباحث سیاسی!!
همیشه بخاطر اینکه عقده های درونی خود را خالی کنیم، افرادی را که دارای شهرت هستند، به تمسخر می گیریم؛ به جای آنکه نقدشان کنیم. بارها و بارها این موضوع برایمان تکرار شده و هنوز هم در حال تکراریم!
قبول دارم که دکتر احمدی نژاد در 4سال دوم تکیه اش بر ریاست جمهوری، عملکرد قابل قبولی نداشت! ضعفهای فراوان و پی در پی، مقبولیت دوره ی اولش را در هم شکست! و شخصاً نیز به بسیاری از عملکردهایش و چه بسا به برخی از عمل نکردنهایش انتقاد شدید دارم. اما انتقاد و گلایه، با توهین و تمسخر دو مقوله جدا از هم هستند.
حالا که دکتر احمدی نژاد در پایان دوره ریاست جمهوریش قرار دارد، متأسفانه موجی از توهین و تمسخر در برخی سایتهای خصوصاً خبری به راه افتاده که نشان از عقده های درونی نویسندگان این مطالب است! مطالبی که به جای طنز، توهین به همراه دارد!
اما به غیر از توهین و تمسخر، مطالبی هم هست که متأسفانه از سوی برخی از مسئولین قدیمی که به هر دلیلی برکنار شده اند، بیان می شود. مطالبی هم از آن سوی آبها علیه دکتر احمدی نژاد بیان می شود که با آب و تاب این سایتهای خبری آن را بازتاب می دهند!
امروز در تلاشم که ابتدا در این مطلب به دو مطلب پاسخ دهم:
ادامه مطلب ...بسیاری بر این عقیده اند که تا زمانی که دین از سیاست جدا نگردد، اوضاع سیاسی و اقتصادی یک جامعه بهبود نخواهد یافت.
از این رو امروز سعی خواهیم نمود که در جستاری کوتاه، به مرور این موضوع بپردازیم.
قبل از هر چیز باید بدانیم که جدایی دین از سیاست یعنی چه؟
جدایی دین از سیاست، شاخه ایست از سکولاریسم. در این مبحث بیان می شود که دین و سیاست نباید در امور یکدیگر دخالتی داشته باشند. چرا که این دو، دو مقوله جدا از هم هستند.
ریشه این ماجرا را باید در دین مسیحیت یافت. چرا که آموزه های دینی مسیحیت، پس از عروج حضرت عیسی مسیح(ع) به آسمان، مورد تحریف قرار گرفت.
مطلبی را دیروز در خبرگزاری فارس مطالعه کردم که متأسفانه خبر از رشد بی حیایی در جامعه می دهد!
در این مطلب مصاحبه شونده خبر از توهین های مکرر زن بدحجاب می دهد که این مملکت را از آن خود می داند و دوره حجاب را پایان یافته اعلام می کند! از عدم اقدام مأمورین سخن می گوید و اینکه مردمی که شاهد این ماجرا هستند و آنها هم کاری انجام نمی دهند!
همه اینها گفته شد! اما ریشه این بی حیایی کجاست که زنی با بدترین نوع حجاب به خیابان می آید و برعکس آنکه از این نوع پوشش خجالت بکشد، با بی حیایی تمام دوره ی حجاب را تمام شده می داند؟!
قبلاً هم در این باره حرفهایی را زده بودم! متأسفانه عده ای از دوستان به جای آنکه منطقی فکر کنند، با کلمات ناشایست همراهیم نمودند و در بهترین حالت، مرا منافق خواندند!!!
اما بهتر است که واقع گرا باشیم تا توهم گرا!
واقعیت این است که در جامعه ای زندگی می کنیم که عوامل مختلفی دست به دست هم داده اند تا ریشه ی بی حیایی در جامعه کاشته شود! بی حیایی از نوعی که دیگر شرم می کنیم، بیان کنیم!
عوامل بسیاری بیان شده اند که باعث ترویج این بی حیایی در کشور شده است! از جمله ماهواره و تهاجم فرهنگی و ...؛ منکر تأثیرات این عوامل نیستیم! مسلماً این عوامل بی تأثیر نیستند! اما به راستی در پله چندم؟! آیا به واقع این موارد در پله اول قرار دارند؟!
ادامه مطلب ...ایمیلی به دستم رسید که دوستی سعی داشتند پاسخی بر مطلب گذشته این وبلاگ بدهند.
منتها نه تنها دلایل کافی ارایه نکردند، کما اینکه خود را در مخمصه ای بزرگ از تناقضاتشان قرار دادند که امیدوارم با این مطلب برخی مطالب برایشان آشکار شود.
متن ایمیل ایشان چنین است:
ادامه مطلب ...