همنوایی

همنوایی

وبلاگ شخصی رضا بلبل پور
همنوایی

همنوایی

وبلاگ شخصی رضا بلبل پور

صنعت ورزش ایران در کجای اقتصاد ما جای دارد؟

صنعت ورزش در کشورهای مختلف جهان دارای اهمیت خاصی است. چرا که این صنعت با کمترین سرمایه گذاری و بهترین حالت مدیریت، می تواند سالیانه صدهامیلیارد دلار درآمد ارزی به دنبال داشته باشد.

حضور تیمهای ورزشی ایرانی در مسابقات مختلف جهانی، اعم از دوستانه، المپیک، جام جهانی و .... می تواند در روند رو به رشد اقتصادی هر کشوری تأثیرگذار باشد.

متأسفانه با تمام تلاشی که مدتهاست مسئولان سیاسی کشور انجام می دهند، هنوز برنامه ی مدونی که برای 30سال آینده کشور مناسب باشد و چشم اندازی طولانی مدت را به همراه درآمد ارزی به دنبال داشته باشد، وجود ندارد.

برخلاف دنیا که از ورزش بعنوان صنعت یاد می کنند و آن را برای پیشبرد اهداف اقتصادی خود استفاده می کنند، در ایران همچنان بعنوان سرگرمی به آن نگریسته می شود.

البته در اینگونه مواقع که سخن از نگاه مسئولین به ورزش می شود، بسیاری با داد و بیداد می خواهند با توسل به زور ثابت کنند که نگاه مسئولین، نگاهی اقتصادی است. اما واقعیت این است که این نوع بیان، دردی را دوا نمی کند و باری از دوش مسئولین برنمی دارد.

کشورهای متعددی هستند که با صدور بازیکنهای ورزشی، برگزاری مسابقات مختلف ورزشی، انجام معاملات ورزشی، توانسته اند خود را از سایر کشورها، متمایز نمایند. از آن جمله کشورها، می توان از برزیل یاد کرد.

یادم است حدود 8سال پیش در مقاله خوانده بودم که برزیل در دهه 60-70میلادی، به مرز ورشکستگی اقتصادی رسیده بود.مقامات سیاسی این کشور در نشستی، مقرر کردند که چه تعداد بازیکن و مربی ورزشی و چگونه به جهان صادر کنند و با این روش و در کنار صادرات دیگر همچون کائوچو و ... توانستند اقتصاد ورشکسته خود را نجات دهند.

همچنین در خبری که در سال 1384توسط جام جم آنلاین منتشر شد، بانک مرکزی برزیل اعلام کرد که این کشور از صادرات بازیکن فوتبال در دهه گذشته یک میلیارد دلار کسب درآمد کرده است.

از اواسط دهه 70شمسی تا تقریبا اوایل دهه 80شمسی، فوتبال ایران با حضور مهندس عابدینی در رأس باشگاه پرسپولیس، دچار دگرگونی مثبت شد. برای اولین بار پس از انقلاب، فوتبال ایران، حضور در باشگاههای اروپایی را لمس کردند. حضور علی دایی و کریم باقری و پس از آن نیما نکیسا، مهرداد میناوند، بهنام طاهرزاده، مهدی مهدوی کیا و .... و حتی انتقال مهدی پاشازاده بازیکن استقلال که از طریق باشگاه پرسپولیس صورت گرفت، از اولین تجربه های فوتبال ایران در اروپا بود که به طور مستقیم صادر شده بودند. پس از این ماجرا بود که حضور ایرانیان در لیگ های عربی خلیج فارس هم به چشم آمد و امارات نخستین و بیشترین مقصد بازیکنان ایرانی بود. بطوریکه برخی از بازیکنان درجه دوم ما هم به این کشور عزیمت کردند و حتی برخی بازیکنان درجه سوم، به لیگهای پایین تر فوتبال امارات پیوستند. حضور ابراهیم قاسمپور بعنوان سرمربی هم در لیگهای امارات قابل توجه بود.

در این زمان، اوضاع اقتصادی ایران، بهتر از وضعیت کنونی بود. البته این به معنای آن نیست که صادرات فوتبال بیشترین سهم را داشته است. اما می توان گفت که ورزش در آن زمان، توانسته بود که گوشه ای از این سهم را، هر چند کوچک داشته باشد. در آن زمان بود که باشگاههای دولتی ما توانسته بودند غالباً به جای استفاده از بیت المال، از طریق فروش بازیکن، به سودهای قابل توجهی دست یابند و این باعث شد که فوتبال ایران، گام بلندی برای حضور در جام جهانی بردارد و مقام سومی را هم در مسابقات جام ملتهای آسیا و قهرمانی دو دوره بازیهای آسیایی کسب کند. در آن زمان بود که دست دلالان فوتبال کوتاه بود. چرا که مدیران ورزشی باشگاه های ما به دنبال نامها نمی چرخیدند. بلکه بدنبال بازیکنان خبره و خوب بودند تا بتوانند آنان را صادر کنند.

اما متأسفانه پس از گذشت مدتی کوتاه، برخی خیال کردند که می توانند از آب گل آلود ماهی بگیرند و برای خود هم از این نمد کلاهی ببافند. پس وارد عرصه ورزش شدند. این افراد چون می دانستند که از بیت المال استفاده می کنند، مشاورینی در حد دلالان حرفه ای وارد عرصه کردند که باعث شد تمام معادلات ورزشی را بهم بزند. از آن جمله برکناری حاج مهدی دادرس از مدیران موفق پیکان، تعویض سالانه مدیران استقلال و پرسپولیس و .... همگی از همین نوع ماجراست.

تمام این مسایل دست به دست هم می دهند تا دلالان بجای آنکه بهترینها را برگزینند، دست به گزینشهای مالی می زنند. از دو سر می خواهند کسب درآمد کنند و این موضوعی می شود که فوتبال ایران، بجای پیشرفت، عقبگردی چند دهه ای می کند. تیمهای بزرگ کشور، اعم از استقلال، پرسپولیس، سپاهان، تراکتورسازی و ... برای آنکه وارد کورس قهرمانی شوند، دست به خریدهای میلیاردی می زنند، تا جاییکه پرسپولیس برای مدافع 36ساله، بیش از یک میلیاردتومان هزینه می کند!

به یاد دارم، اولین دوره ی حضور امیرقلعه نوعی در استقلال بود. او در همان سال اول، قهرمانی را به هواداران آبی پیشکش کرد. در حالیکه ابتدای همان فصل گفته بود که سه سال فرصت می خواهد تا برای آبی پوشان قهرمانی کسب کند.

این درست است که در حال حاضر قلعه نوعی جز بهترین مربیان فوتبال ایران است. اما فکر می کنم که بزرگترین رمز موفقیت وی، جوانگرایی و معرفی دو مدافع بسیار قدرتمند در همان سال بود که از تیمهای پایه ای استقلال به بزرگسالان منتقل کرد. امیرحسین صادقی و پیروز قربانی. دو مدافعی که سالها توانستند برای استقلال خوش بدرخشند.

امروز ژنرال فوتبال ایران، همچنان در حال دروی افتخارات مختلف فوتبال ایران است. سالی نیست که تیم او مقامی بدست نیاورد. در بدترین حالت دومی را کسب کرده؛ اما آن امیرقلعه نوعی همیشگی نیست. چرا که می توانست هم اکنون هم جوانگرایی کند و بهترینها را به فوتبال معرفی کند.

ملوان از تیمهایی بود که بازیکنان بسیاری را به فوتبال معرفی کرد. اما متأسفانه پس از انتقال این تیم به یکی از مولتی میلیاردهای ایرانی، دیگر خبری از آن تیم ریشه ای نبود. با سرمایه های بسیار، به جذب بازیکنانی پرداخت که روزی خود به تیمهای دیگر انتقال داده بود.

تنها تیمی که همچنان به ساخت بازیکن مشغول است، مقاومت سپاسی شیراز است. سالی نیست که این تیم، بازیکن جدید و قدر به فوتبال ایران معرفی نکند. در حالیکه این تیم از کمترین بودجه دولتی استفاده می کند، اما با ترفند پدیده سازی و پدیده شناسی، توانسته بر مشکلات خود فایق آید و غالب این بازیکنان به تیمهای دیگر منتقل شده اند.

اما متأسفانه تیمهای بزرگتر و دارای روابط بهتر از ترانسفر کردن بازیکن به خارج از ایران، بنام آنکه تیمهایشان ضعیف نشود، خودداری می کنند. با این کار چند ضربه کاری به ورزش و اقتصاد با هم وارد می کنند؛ در حالیکه می توانند با کمی صبر و تحمل، برنامه ریزی و استفاده صحیح از پیشکسوتان، بازیکنان بسیار خوبی جانشین کرده، جا را برای بازیکنان جوانتر باز نموده و هم واردات ارزی به کشور را تسهیل نمایند.

در ادوار گذشته ما حتی شاهد ترانسفر کردن بازیکنانی غیرفوتبالی هم بودیم. محمدرضا حیدریان در فوتسال و بهنام محمودی در والیبال. اما امروز که کشور نیازمند صادرات غیرنفتی است، به طور عجیبی دست از این کار کشیده ایم.

برگزاری مسابقات مهم ورزشی شاخصی دیگر در جذب سرمایه های مختلف از جمله توریست است. صنعت گردشگردی چنان سودآور است که باعث شده برخی کشورها، به طرز عجیبی روی این صنعت سرمایه گذاری کنند. در حالیکه در کشور ما سهم صنعت گردشگری چیزی کمتر از 1% از سهم جهانی است؛ و جالبتر اینکه ایران یکی از چند کشور معدود باسابقه جهانی در کنار یونان، مصر و چین است. صنعت ورزش کمک شایانی می تواند به صنعت گردشگری نماید. در حالیکه زیرساختهای ورزشی نیز بخاطر برگزاری مسابقات مختلف ورزشی بهبود می یابد که خود نیز باعث ارتقای رشته های ورزشی در کشور می شود. از جمله آنها که می توان مثال زد، رشته والیبال است که در دو دهه گذشته با قبول برگزاری مسابقات مختلف این رشته در سنین مختلف، باعث پیشرفت این رشته ورزشی شد تا جاییکه توانستیم برای اولین بار در لیگ جهانی والیبال حضور یابیم که این یک پیروزی بزرگ برای ورزش و صنعت گردشگری به حساب می آید. حضورتیمهای قدرتمند جهانی همچون روسیه، ایتالیا، کوبا، آلمان و صربستان، به غیر از آنکه بخاطر برخورد والیبال ایران با این کشورها، باعث پیشرفت هرچه سریعتر والیبال ایران می شود، باعث جذب گردشگران ورزشی برای ایران خواهد شد. اینگونه حضورها می تواند باعث شود که اقتصاد ایران متحول شود و چه خوب است که این مسابقات در شهرهای مختلف کشور همچون ارومیه، اصفهان و ... برگزار شود، تا غیر از اینکه باعث پیشرفت والیبال در این شهرها شده، گردشگران بسیاری را برای دیدن امکان توریستی جذب کشور نماید.

در همین حال اما برای برگزاری مسابقات فوتبال کاری نکرده ایم. فقط در دوره ریاست صفایی فراهانی در فدراسیون فوتبال زمزمه هایی برای کاندیدا شدن مسابقات جام ملتهای آسیا به گوش رسید که پس از رفتن وی، و حتی با حضور چندین ساله محمددادکان، دیگر همان زمزمه ها هم به گوش نرسید. در حالیکه می توانستیم از این راه هم به فوتبال و هم به صنعت گردشگری کشور کمک شایانی نماییم.

دعوت از باشگاهها و تیمهای ملی بزرگ دنیا خود نیز می توانست به این موارد کمک شایانی نماید. در این چندساله، فقط می توان به حضور بایرن مونیخ در تهران اشاره کرد که در زمان مدیریت محمدحسن انصاریفرد بر باشگاه پرسپولیس اتفاق افتاد. الباقی برخوردهای ما همچون بازی با برزیل و روسیه که در امارات صورت گرفت و آلمان هم که بعد از زلزله وحشتناک بم، خود قبول کرد که با هزینه های فدراسیون آلمان به ایران بیایند و البته کلیه درآمدها و بلیط فروشی بازی را به زلزله زدگان اختصاص دادند. درواقع ما هیچ نکرده ایم.

در کنار اینها، هنوز باشگاههای ما، چگونگی انعقاد قرارداد با بازیکن را فرانگرفته اند. غالب تیمها، بخصوص قرمز و آبی پایتخت نشین، قراردادهای یکساله را منعقد می کنند که همگی باعث اتلاف هزینه برای باشگاههای ما می شود. همانطور که در سطرهای بالایی گفتیم، مدیران به موفقیتهای یکساله می اندیشند و این مسئله باعث می شود که هم در رده باشگاهی و هم در رده ملی، درجا بزنیم. باشگاههای ما می توانستند برخلاف آنچه که اکنون انجام می دهند، از پیشکسوتان باشگاه خود، استفاده بهینه را نمایند. اعزام این پیشکسوتان به شهرهای کوچکتر و دورتر، بالاخص شهرها و استانهایی که نماینده فوتبال در لیگ برتر کشور ندارند، پدیده ها را در رده های امید و جوانان شناسایی کنند و اینگونه به تیمهای بزرگ کشور تحویل دهند؛ با ساخت و ترانسفر کردن آنان به کشورهای مختلف، درآمدزایی کرده و سطح ورزش کشور را بالاتر ببرند.

حتی می توانستند و می توانند در کشورهایی که از نظر بنیه ورزشی در رده های پایین تری هستند، نماینده ای ارسال کنند و از طریق این نماینده ها، تک پدیده های رشته های ورزشی مرتبط را شناسایی کرده و با پرورش آنها، به کسب درآمد بپردازند.

مخلص کلام اینکه: متأسفانه در ایران، نه صنعت ورزش را شناخته ایم و نه خواسته ایم که بشناسیم. آن را در حد یک بازی بچه گانه گذاشته ایم و اگر نبود خیل عظیم مشتاقان ورزشی، همین سرمایه گذاری اندک هم در کار نبود.

در این برهه زمانی که از نظر اقتصادی مورد تحریم قرار گرفته ایم، هر کاری و تلاشی می تواند، تحریمها را بشکند و باعث حرکت رو به جلوی اقتصادی شود؛ همچون صنعت ورزش! هرچند می دانم که اگر مسئولی این مقاله را بخواند با دو جمله تکراری پاسخ خواهد گفت: 1- ما خودمان از مسائل آگاهی داریم. 2-برنامه های طولانی مدتی صورت گرفته که انشاالله در آینده در جریان آنها خواهید بود!!

منتها، هیچکدامشان دلیل این تأخیر را بیان نمی کنند. چرا تا این لحظه کاری صورت نگرفته و یا اینکه چرا تاکنون برنامه ای اعلام نشده؟!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد