همنوایی

همنوایی

وبلاگ شخصی رضا بلبل پور
همنوایی

همنوایی

وبلاگ شخصی رضا بلبل پور

بوی بدی از خاورمیانه می آید!!!

قبلاً به دوستان و اطرافیانم گفته بودم! منتها فکر نمی کردم که به این زودی کار به جایی برسد که ناچار شوم علنی تر بگویم.

واقعیت این است که فکر می کنیم چند قدم بیشتر تا نابودی اسرائیل باقی نمانده است. انقلابهای عربی و شکست مفتضحانه رژیم غاصب از حماس در جنگ 8روزه و پذیرفتن فلسطین بعنوان یک کشور در سازمان ملل متحد، اسرائیل را تحت فشار قرار داده و هیچ بعید نمی دانیم که این رژیم ناچار گردد که از بسیاری از مواضع خود عقب نشینی کند که مطمئناً در این صورت مسیر روند نابودی اسرائیل را در پی خواهد داشت.

اما در سایه این خبرهای به ظاهر خوش، و در زمانی که مسرور در این پیروزی ها شدیم، اصلاً حواسمان به انقلابهای عربی نیست. متأسفانه در طول این چند سال مشاهده کردم که پس از سقوط حکام عربی، ما هم به جشن و پایکوبی پرداختیم. روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه در ترکیه که ظاهراً یک حزب اسلامگرا معرفی می شد را هم به فال نیک گرفتیم!

اما زمان آن فرا رسیده باور کنیم که همه اینها، اگر چه ظاهراً اسرائیل را در تنگنا قرار خواهد داد، اما برای حکومت شیعی و ملت ما که شیعیان را تشکیل می دهند، اصلاً خوشایند نیست.

قبل از هر چیز بهتر است که نگاهی به خاورمیانه و کشورهایی که در آن انقلاب خواه موفق یا ناموفق صورت گرفته بیاندازیم.

1- مصر: حکومت حسنی مبارک سقوط کرد و بیشترین و حساسترین پستهای دولتی به دست اخوان المسلمین و سلفی ها افتاد. محمد مرسی، نامزد اسلامگرایان به مقام ریاست جمهوری رسید و چنان خود را در خاورمیانه قوی پنداشته که در اجلاس سران عدم تعهد در تهران و در خاک شیعیان، اول آنکه سلام بر 4خلیفه ناحق می فرستد و دوم آنکه از انقلابی در سوریه حمایت می کند که فقط مردم سوریه در آن شرکت ندارند!!!

2- تونس: هر چند پس از سقوط زین العابدین علی، رئیس جمهور مخلوع این کشور، حکومت آن ظاهراً برای دیگر کشورها خنثی است و فقط به مباحث داخلی می پردازند، اما به یاد داشته باشید که حکومت آنها نیز در دست سلفی هاست که ما از آنها بنام اسلامگرایان نام می بریم.

3- لیبی: شاید اکنون به این نتیجه رسیده باشیم که بودن دلقک سیاسی دنیا در رأس حکومت لیبی، بهتر از سقوط او بود. هر چند که حکومت لیبی سقوط کرده و اسلامگرایان که در اصل همان سلفی ها هستند، حکومت را در دست گرفته اند، اما به یاد داشته باشید که این حکومت از دو جهت در خلاف منافع ایران گام بر می دارد.

الف- توافق میان آنها با دولتهای غربی، فروش و یا بهتر بگوییم در اختیار قرار دادن منافع نفت و گاز که این کشورها را در مقابل ایران گستاخ تر نموده است. ضمن اینکه برخی از بازار نفتی ایران از جمله ایتالیا نیز تحت شعاع این انقلاب قرار گرفت.

ب- اعزام نیرو به سوریه از کشور لیبی نیز از جمله مواردی است که برخلاف منافع ایران و پس از سقوط معمر قذافی صورت گرفت.

البته از یاد نبریم که امید داشتیم پس از سقوط معمر قذافی، ماجرای شهروند ایرانی - لبنانی ربوده شده در این کشور مشخص شود. ماجرای زنده بودن یا شهادت حضرت آیت الله موسی صدر که غالب مردم وی را با نام امام موسی صدر می شناسند، هنوز در لیبی مشخص نشده است.

4- یمن: در یمن که پس از سقوط علی عبدالله صالح، همه چیز عادی به نظر می رسد، را از یاد نبریم. گروه القاعده در این کشور بسیار قدرتمند شده است. کشتار شیعیان و اعزام نیرو به کشورهای مختلف که در پستهای بعدی درباره آن سخن خواهیم گفت؛ از جمله اقدامات القاعده در این کشور است. ضمن آنکه جانشینان علی عبدالله صالح، از زمان به دست گرفتن قدرت، سخنانی را علیه دولتمردان ایرانی بیان کردند که جای بسیار تأمل دارد و شخصاً این سخنان را بی ارتباط با قدرت القاعده در این کشور نمی دانم.

اما نگاهی کنیم به کشورهایی که بوی انقلاب می دادند، اما به هر دلیلی هنوز اتفاق خاصی در آن نیافتاده است.

1- سوریه: مهمترین کشوری که هنوز کشتار در آن ادامه دارد. جریانهای سلفی تلاش دارند تا این کشور را هم به قلمرو خود اضافه کنند. بشار اسد رئیس جمهور این کشور، با آنکه از نظر علم سیاسی، یک رئیس جمهور مادام العمر است و این به معنای دیکتاتوری است، اما دارای حامیان بسیاری در سوریه است. وی هر چند از نظر سیاسی یک شخصیت سکولار محسوب می شود، اما عقیده مذهبی وی نیز علوی اعلام شده است. -علوی بودن را با شیعه اشتباه نگیرید!- اما برخلاف علاقه مردم، سلفی ها در این کشور در حال مبارزه هستند و هنوز به طور مستقیم و رسمی مشخص نیست که چه کسی و یا کسانی ارتش به اصطلاح آزاد سوریه را پشتیبانی می کنند. هر چند از گوشه و کنایه ها و اعلام نظرات غیررسمی دولتهای غربی، می توان به طور قطع به یقین حدس زد که این پشتیبانی های مالی و نظامی از کجا آب می خورد.

2- بحرین: کشوری شیعه نشین که در سال 1352هجری خورشیدی، بر اثر بی کفایتی شاه مخلوع ایران از سرزمین مادری اش جدا شد؛ و برخلاف کشورهایی که در آن زمان به استقلال می رسیدند، به جای برپایی حکومت جمهوری، حکومت پادشاهی بر آن مستولی شد. و صدالبته جالبتر اینکه با آنکه اکثریت مردم بحرین شیعه هستند، حکومت آن سنی است!!!!! اکنون دیگر به جرأت می توان گفت که انقلاب مردم بحرین از مرز دوسال گذشته است، ولی هنوز به نتیجه نرسیده. برخلاف سوریه که مردم اصلاً با مخالفین همراهی نمی کنند، در بحرین، مخالفین اصلی، همان مردم هستند؛ و همین موضوع را کمی پیچیده و جالب می کند. چرا که سوالی که در ذهن متبادر می شود این است که چگونه است که در کشوری که مردم خواهان براندازی حکومت هستند، هنوز انقلاب به نتیجه نرسیده، اما در سوریه، این انقلاب برخلاف علاقه مردم، با شدت هرچه تمامتر ادامه دارد؟! آیا دستهایی پشت پرده است؟

3- کویت: کشوری که سلفی ها بر آن حکومت دارند. چندبار تا آستانه اعتراضات مردمی و انفجار انقلاب پیش رفت، اما این کودک نوپا در نطفه خفه شد.

4- قطر و امارات متحده عربی: کشورهایی که تا آستانه اعلام زمان اعتراضات مردمی پیش رفتند! اما هیچگاه موفق به انجام اعلام زمان هم نشدند! این دو کشور کوچک هم همچون کویت در دستان سلفی هاست!

5- عربستان سعودی: حکامی که خود را خلیفه جهان اسلام می دانند و هر غلطی که دلشان بخواهد می کنند. سرزمین حج در دستان کثیف وهابیت اسیر است و برخلاف آنکه فکر می کنیم در این کشور بهار عربی یا همان بهار اسلامی در راه است، فقط در نوار شرقی آن که شیعه نشین هستند، مردم به اعتراضات مدنی پرداخته اند. وگرنه در شهرهایی همچون مکه، مدینه، طائف، ریاض و جده، هیچ خبری از انقلاب نیست! همه جا سکوت مطلق است و مردم به کارهای عادی و روزانه خود مشغولند.

به اینها اضافه کنید که چندی است حماس هم جفتک پراکنی می کند و اصولاً از یاد برده که ایران همپیمان منطقه ای و جهانی اوست و این ایران بود که از نظر مالی و نظامی آنها را پشتیبانی کرده است. در تعجبم که این سازمان چگونه برخلاف انتظار به جای حمایت از حکومت بشاراسد که حامی مقاومت است، از مخالفین این حکومت دفاع می کند که آزادانه بیان کرده اند که مشکلی با اسرائیل ندارند؟!!

اما به راستی آیا در این کشورها، بهار عربی رخ داده یا بهار اسلامی؟ و اصلاً برخلاف گمان عده ای از مردم، آیا این بهار سیاسی -خواه عربی یا اسلامی- اصلاً به کمک ایران صورت گرفته و یا آمریکا؟! چگونه برخلاف انتظار، به جای قدرت گرفتن جریان ضدصهیونیسم، جریانی به راه افتاده که حامی صهیونیسم شده است؟!! آیا باید باور کنیم که بهار اسلامی در راه بوده، در حالیکه القاعده، قدرت بیشتری را در دست گرفته؟! و بر همگان آشکار شده که القاعده دست پرورده ی آمریکاست؟ ناگفته نماند که سران آمریکا، از ابتدای انقلابهای عربی، صحبت از کنترل این انقلابها و خط دادن آن در پشت پرده داشته اند. کما اینکه باراک اوباما و هیلاری کلینتون، چندین بار دراین باره سخن گفته اند.

سعی می کنم در پست بعدی، رابطه بین القاعده و جریان فراماسونی را بشکافم. تا آن زمان اگر چنانچه در مورد جریان کثیف فراماسونی چیزی نمی دانید، به سخنرانی استاد رائفی پور که CD و DVD آن به صورت تصویری در بازار موجود رجوع کنید و یا اینکه از سایتهای مربوطه دانلود کنید و آن را بشنوید تا با این جریان بسیار خطرناک، بیشتر آشنا شوید.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد